طلبگی های همسر یک طلبه

امام على علیه السلام : حق ، راه بهشت است و باطل ، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت کننده اى است .

طلبگی های همسر یک طلبه

امام على علیه السلام : حق ، راه بهشت است و باطل ، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت کننده اى است .

مشخصات بلاگ
طلبگی های همسر یک طلبه

به خانه ی مجازی همسر یک طلبه خوش آمدید . قدم کلیک هایتان بر چشم ...
از وقت تان برای خنده استفاده کنید ؛ زیرا خنده موسیقی و آهنگ روح است .

آخرین مطالب

تمایل به ازدواج اره یا نه ؟؟؟

جمعه, ۲ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۴۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

دعا برای عاقبت به خیری

رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ: 8 ؛آل عمران

پروردگارا، پس از آن که ما را هدایت کردی، دلهایمان را دستخوش انحراف مگردان و از جانب خود، رحمتی بر ما ارزانی دار که تو خود بخشایشگری.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
همان طور که قبلا هم صحبتش شد و گفتم من جزء اون دسته از دخترهایی بودم که زیاد یا شاید گاهی اصلا به ازدواج فکر نمی کردم . وقتی میشنیدم که خواستگار دارم یا کسی پیشم غیر مستقیم اجازه خواستگاری می خواست واقعا اعصابم بهم می ریخت و ناراحت میشدم . و گاهی حتی گریه می کردم. همیشه به مامانم می گفتم نکنه به کسی اجازه بدید بیاد خواستگاری . من ازدواج نمی کنم.
یکی دو تا از خواستگار هام با دوستانم ازدواج کردن و الان صاحب فرزند هم هستند اما من زندگی آروم و ثابت رو دوست ندارم . گاهی میگم اگه با یکی از اون ها ازدواج کرده بودم الان مامان بودم . حسابی خندم میگیره ؛ چون خودم هنوز بچه ام . البته بماند که نی نی خیلی دوست دارم ....
نمیدونم شاید مردی که شاهزاده ی رویاهای من بود هنوز پیدا نشده بود  و شاید علاقه ای که به درس داشتم مانع می شد . به هر حال دوران دبیرستان تمایلی به ازدواج نبود.دوست داشتم برم دانشگاه و از اون مهمتر اینکه زود وارد اجتماع بشم . برای خودم شغلی دست و پا کنم . همیشه تنوع طلب و بلند پروازبودم و هستم. به یک هدف و نقطه قانع نیستم . دلم می خواد با آدم های موفق و بزرگ از لحاظ فکری و علمی نزدیک بشم . دلم می خواد زندگی پر هیجان و متفاوتی داشته باشم .
دوران دانشگاه هم ؛ تمایل افرادی که اتفاقا یکیشون ایده آل بود هم وجود داشت . یک پسر باهوش ؛ مذهبی ؛ متین ؛ مرتب اما مغرور . همین صفت مغرور بودنش مرا دچار تردید می کرد . البته غرور او در مقابل نامحرم را بسیار می پسندیدم اما گاهی به علت باهوش بودنش ؛ اجازه نمی داد اساتید هم او را دست کم بگیرند و به اصطلاح بگویند بالای چشمت ابرویه؛
روز ها می گذشت و من به قول دوستان خیلی بی عاطفه و بی احساس بودم . یکی از دوستام می گفت : دوست دارم عاشق شدنت رو ببینم . ببینم وقتی کسی رو دوست داری چه شکلی میشی . حتی او هم از علاقه اون آقا پسر باهوش به من پی برده بود و می گفت : خودم باید براش بیام خواستگاریت . خیلی به هم میایید و از این جور حرف ها . اما من که هنوز ویژگی مرد رویاهام رو به طور کامل در او ندیده بودم . برای بی خیال شدن دوستم از این قضیه گفتم : من خودم ؛ عشقی دارم که صد برابر این آقا بهتره .
دروغ نگفتم . مرد رویاهام همین طور بود .
برق گرفته بودش . گفت واقعا کسی رو دوست داری ؟ کجاییه ؟ چه شکلیه و...
گفتم باشه بعدا می بینیش . خدا رو شکر بی خیال شد .
گذشت و گذشت . راهیان نور از راه رسید . اسفند ماه راهی جنوب شدیم . این قدر فضای اون سفر و پسرهای بسیجی ناحیه که به اصطلاح خودشون مذهبی ؛سرشار از ریا بود که هنوز هم هنوزه ؛ دلم نمی خواد هیچ کدومشون رو ببینم .
+ قصد توهین به بسیجی ها رو ندارم . اتفاقا خیلی هاشون هستند که واقعا انسان های بزرگ و متدینی اند .
اما بعضی از افرادی که با ما در سفر بودند انسان های دروغ گو و ریا کار و منفعت طلب و... بودند .
که این افراد ؛ چهره سایر بسیجیون و افراد مذهبی رو هم در نظر دیگران خدشه دار می کنند . اما نباید بدی یکی را به پای دیگری نوشت . باید واقع بین بود .
فکه که بودیم به خدای مهربونم گفتم : خدایا خودت هدفم و نیتم رو آگاهی . من آدم های مومن و آدم های به ظاهر مومن رو در زندگیم زیاد دیدم اما از باطن کسی خبر ندارم و عاقبت رو فقط خودت عالمی . پس مرد رویاهای من ؛ اونی که با نیتم جوره ؛ اونی که خودت میدونی خوبه رو سر راهم بزار . ظرف خالی آوردم در خونت . به قدر کرمت ؛ عطا کن و شهدای فکه رو واسطه قرار دادم تا خدا به آبروی اونهام که شده عاقبتم رو ان شاالله ختم به خیر کنه .
هیچ وقت عشق قبل ازدواج رو دوست نداشتم البته من به عشق های پاک که به یاری خدا به هم می رسند رو قابل احترام و ارزشمند می دونم و زندگی بی عشق معنا نداره . اما از این می ترسیدم اونقدر عاشق بشم که چشمم از دیدن حقیقت کور شه و خدای نکرده در زندگی به شکست بخورم لذا دوست داشتم که بیشتر با عقل تصمیم بگیرم برای ازدواج تا با احساس . و تا ؛ مقداری از اون صفات مورد علاقه رو در فرد مورد نظر ندیدم تصمیم به ازدواج نگیرم . یک بعد دیگه اون هم این بود که واقعا از ازدواج می ترسیدم و خیلی محافظه کار شده بودم .
با شهدای فکه قرارو مدارهامون رو گذاشتیم و تقدیر رو سپردیم دست خداوند .
دو یا سه روزی از برگشتنم از راهیان نگذشته بود که خبر غم انگیز فوت " داماد خاله " به گوش رسید . که هنوز خانمش تازه باردار شده بود و نو خونه بودند .
+ حالا که بی اختیار یادی شد از ایشون لطفا فاتحه ای برای شادی روحشون بخونید . اللهم صلی علی محمد و آل محمد ... ممنون
غم انگیز ترین اتفاق زندگیم . به خصوص اینکه خودم شاهد عقدیشون بودم و خودم اکثر کارهای عقدشون رو انجام داده بودم .
اون هفته خونه خاله بودیم که 26 اسفند آقا طلبه که دوست داداشم بودند به داداشم زنگیدند و گفتند که قصد دارند با خانواده تشریف بیارند خونمون اما دلیل دیدار رو نگفتن و هدفشون معرفی من به خانوادشون بود .
اما من تا فهمیدم که طلبه اند دو هزاریم افتاد و یاد فکه افتادم .
همین که ایشون طلبه بودن دلیل بر قبول قضیه نبود . من از خداوند یک همسر پاک و مومن خواسته بودم نه طلبه .
تو هر قشری خوب و بد هست . همه ی طلبه خوب یا بد نمی شن . و قشر های دیگه هم همین طور.
این آقا باید از توی صافی ویژگی های مد نظر من می گذشت تا میشد آقای من ...
تا اینجای ماجرا رو داشته باشین تا بعد...
و من الله توفیق

  • همسر یک طلبه

نظرات  (۵)

چقدر خ وب که نوشتید و مینویسید
خیلی دوست داشتم بدونم
  • مهدی، قلب تپنده شیعه
  • سلام آجییییییییییییییییییی
    چقدر هیجان انگیز 

    ^_^

    بقیش کی ایشالله???
    منتظرم! لطفا خبرم کن!
    من الله توفیق
  • فانوس جزیره ...
  • شهادت امام موسی کاظم علیه السلام بر شما بزرگوار تسلیت باد ، حضرت می فرمایند :

    کسی که جوانمردی ندارد، دین ندارد; و هر که عقل ندارد، جوانمردی ندارد. به راستی که با ارزشترین مردم کسی است که دنیا را بری خود مقامی نداند، بدانید که بهای تن شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان مفروشید.

    سلام علیکم
    داستانتان تا اینجا جالب بود . التماس دعا
    عاقبتتون بخیر
  • فانوس جزیره ...
  • شهادت امام موسی کاظم علیه السلام بر شما بزرگوار تسلیت باد ، حضرت می فرمایند :

    کسی که جوانمردی ندارد، دین ندارد; و هر که عقل ندارد، جوانمردی ندارد. به راستی که با ارزشترین مردم کسی است که دنیا را بری خود مقامی نداند، بدانید که بهای تن شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان مفروشید.

    سلام علیکم
    تا اینجای داستان جالب و خواندنی بود / التماس دعا
    عاقبتتون بخیر
    سلام منتظرادامش
     هستم
    ...یاحق

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">