طلبگی های همسر یک طلبه

امام على علیه السلام : حق ، راه بهشت است و باطل ، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت کننده اى است .

طلبگی های همسر یک طلبه

امام على علیه السلام : حق ، راه بهشت است و باطل ، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت کننده اى است .

مشخصات بلاگ
طلبگی های همسر یک طلبه

به خانه ی مجازی همسر یک طلبه خوش آمدید . قدم کلیک هایتان بر چشم ...
از وقت تان برای خنده استفاده کنید ؛ زیرا خنده موسیقی و آهنگ روح است .

آخرین مطالب

عیادت بیمار کمایی

سه شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۳۴ ب.ظ

با عرض سلام و وقت به خیر

ان شاالله از این روزهای پربرکت فیض برده باشید و بنده رو هم از دعای خیر فراموش نکرده باشید .

عین مثل عشق ، عین مثل عاشورا

امام حسین سلام الله علیه و محرم و عاشورا و لباس سیاه ، عشق و نفس ماست .

الان در شهر عاقایی هستم . اینجا گناباد روز دهم محرم مراسم تعزیه خونی و نخل گردونی برگزار میشه که خیلی جالبه . این مراسم از هفت صبح شروع و تا اذان مغرب ادامه داره که خیلی مفصل ، روز عاشورا رو به تصویر میکشه .

حالا براتون کلیپی از این مراسم رو خواهم گذاشت .

امروز به عیادت دو مریض تصادفی که در کما بودند رفتیم . برای اولین بار و ان شاالله برای آخرین بار بود . فقط تصویرشون رو از داخل مانیتور مشاهده می کردیم و هیچکس اجازه ورود به اتاق رو نداشت .

نرگس هشت ساله که 50 روزی بود که در کما بود . اینطور که با مادرشون هم کلام شدم اهل کرمان بودند می گفتند :

 روز اول که نرگس رو به بیمارستان آوردیم در حالی که برادر شوهرم فوت کرده بود و همسرم برای تشیع جنازه برادرش رفته بود دکتر به من گفت بچه شما در حالت کماست و امکان زنده بودن براشون صفره ، به همسرتون بگید کارهای مربوط به دفن و مراسم و... انجام بدن و به اقوام پیشنهاد اهدای عضو داده بودن که اونها از گفتن به من امتناع می کردن .

اما من قبول نکردم و همچنان به خداوند امیدوارم . بعد گذشت 25 روز دخترم چشمش رو تکون داد و به حالت نیمه کما وارد شد . من توی حیاط بیمارستان چادر زده بودم و هر کس برای ملاقات می اومد به من تسبیح و مهر و قرآن می داد و می گفت امیدت به خدا باشه . دکترها گفتند اگه میتونی با نی به دخترت آبمیوه و پودر مقوی بده که اگه معده اش قبول کرد شانس زنده موندن پیدا می کنه . این کار رو کردم و معده اش قبول کرد و کم کم جون گرفت و رنگ و روش باز شد . الان با گذشت پنجاه روز دخترم هنوز در حالت نیمه کماست . من همچنان امیدوارم و دارم دعا میکنم ... 

امروز وقتی داشتم از مانیتور به دخترش نگاه میکردم چند بار دستاش رو تکون مختصری داد اما کامل نمی تونست و بی هوش بود. واقعا ارزش فرصت زندگی و زنده بودن رو اونجا میشه فهمید . مرز بین زنده ماندن و مردن .

هنوز هم تصویر تو ذهنمه و جلوی چشمام . از خدا خواستم به حق امام حسین و بیمار کربلا ان شاالله شفا بگیرن و امشب به حق یتیم های کربلا امام حسین علیه السلام به مریض های کمایی سر بزنه .

و مریض دیگه از اقوام عاقایی هستن و از حالت کما تازه بیرون اومدن اما به علت خونریزی شدید بهشون بیهوشی میزنن تا به علت درد زیاد به هوش نباشن . ایشون مادر یک بچه 6 ساله اند .

لطفا امشب این دو مریض و همه ی مریض ها رو از دعای خیرتون فراموش نکنید . شما هایی که دلتون پاکه ؛ با دل خداییتون دعاشون کنید .

 

  • همسر یک طلبه

عیادت

محرم

مریض کمایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">