طلبگی های همسر یک طلبه

امام على علیه السلام : حق ، راه بهشت است و باطل ، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت کننده اى است .

طلبگی های همسر یک طلبه

امام على علیه السلام : حق ، راه بهشت است و باطل ، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت کننده اى است .

مشخصات بلاگ
طلبگی های همسر یک طلبه

به خانه ی مجازی همسر یک طلبه خوش آمدید . قدم کلیک هایتان بر چشم ...
از وقت تان برای خنده استفاده کنید ؛ زیرا خنده موسیقی و آهنگ روح است .

آخرین مطالب

ازدواج - اجازه برای خواستگاری

سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۰۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

پدر آقا طلبه وقتی متوجه شدند عزاداریم دیگه موضوع رو مطرح نکردند و از اساس هم به قصد آشنایی تمایل به دیدار داشتند. به گفته آقا طلبه ، در همون دیدار اولیه خانواده من  پسندیده شده بود و مادر و خواهرشون هم من رو . از جایی که من اهل بجنورد بودم و آقا طلبه هم اهل گناباد از توابع مشهد مقدس ، خوب دیدار و شناخت اولیه از ضروریات بود تا کلیتی از آشنایی حاصل شود. من که تا به حال نه آقا طلبه و نه خانواده ایشون رو حتی یکبار هم ملاقات نکرده بودم اما آقاطلبه رو در جریان نبودم که چطور من رو می شناختند؟ این سوالی بود که فکرم رو درگیر خودش کرده بود . ایشون و داداشم در یک حوزه ی علمیه درس می خوندند . دوستان داداش بارها به منزل ما آمده بودند اما آقا طلبه نه .

وقتی از داداش پرسیدم که چطور من رو می شناسند گفتند : خوب طبیعیه . مگه میشه توی یک حوزه علمیه باشیم و ندونند من چند تا خواهر و برادر دارم .

دیگه پیگیر جواب نشدم و فقط می خواستم جوابش رو از آقا طلبه روز خواستگاری بپرسم . فکر میکنم 12فروردین بود که خونه خاله بودیم پدرشون به بابا زنگیدند و اجازه خواستند تا تشریف بیارند خواستگاری . بابا گفتند ما هنوز شرایطش رو نداریم و هنوز به دخترمون چیزی نگفتیم ؛ فکر میکنم الان وقت خوبی نباشه و...

حقیقتا کسی چیزی به من نگفته بود . خودم همه چیز رو فهمیدم . فهمیدن این موارد لا اقل برای من زیاد سخت نیست . 13 فروردین که 13بدر هم هست و خیلی ها با این روز مخالف اند اما به نظر من ؛ 13 فروردین روز طبیعت است و برخلاف اروپاییان و اعراب که این روز رو نحس میدونند برای ایرانیان روز مبارکیست . با فامیل جمع شدن و قصد تفریح در طبیعت خودش میتونه یک صله رحم و شادی روحی و روانی خیلی خوبی باشه ؛ گذشته از اینکه حالا بخواییم بگیم 13 روز نحسیه و بدرش کنیم . نه گاهی از بدترین چیزها میشه برداشت خوبی داشت و به نیکی گذروند . حالا یک روز رو به قصد و نیت شادی و دید و بازدید و جویای احوال شدن از نزدیک نه پیامک و تلفن خودش میتونه خیلی بار مثبتی رو به همراه داشته باشه . 

اینکه ما ایرانیان چنین روزی میزنیم به دل طبیعت نمیتونه فقط معنی نحس بودن رو داشته باشه بلکه میتونه نماد شادی ؛ باهم بودن ؛ نوشدن و... داشته باشه

خوب اکثر فامیل این روز رو در خونه خاله جمع شدیم تا حال و هوای غم دیده اونها رو تسکین بدیم . خاله کوچیکه سبزه عید رو پیش دختر خانم ها آورد و گفت بیایید سبزه گره بزنید . حقیقتا من هیچ سالی این کار رو نکرده بودم که البته به نظرم خیلی کار قشنگیه و شاید پشیمون هم شدم که چرا سال های قبل سبزه گره نزدم . که فکر میکنم از غرورم بود. کلا در برابر آقا مغرور بودم و می گفتم : من به خاطر ازدواج با یک آقا بیام و سبزه گره بزنم . عمرا ؛ می خوام صد سال نیاد خواستگاری . حالا من قبول کردم و آقا ناز کنه و از این جور حرف های یک دختر مغرور. مغرور که میگم واقعا مغرور بودم ها در برابر پسرها . همه می گفتن . از دختر و پسرهای فامیل تا دوستام ؛ همه این رو می گفتند .

خوب اون روز اینکار رو کردم . از خدا خوشبختی می خواستم و اینکه یک آدم مومن و پاک جلوی راهم باشه . برای هر دختری عاقبت به خیری مهمه . خاله کوچیکه که از جریان مطلع شده بودند با لبخند به من گفتند زود باش گره بزن . ان شاالله نزدیکه . من هم نیت کردم و گره زدم ...

گذشت و گذشت تا شد چهلم داماد خاله . فرداش پدر بزرگوار آقا طلبه دوباره به بابایی زنگیدند . آقاطلبه حساب و کتاب روز ها رو کرده بودند تا کی میشه چهلم تا دوباره اجازه خواستگاری بگیرند . خیلی هم دقیق. از سمج بودنشون خوشم اومد.

در طی این مدت خاله کوچیکه خیلی با من صحبت کرده بود و همچنین خواهرم . حرف من این بود نه راه دور دوست ندارم . نمی شناسمشون ؛ میترسم از ازدواج و تردید دیگه ای هم که داشتم این بود شاید آقا پسر " م" دانشگاه ، از آقا طلبه پاک تر و مومن تر باشه . بالاخره داشتم انتخاب یک عمر زندگی رو می کردم . گزینه های دیگه که اصلا به نظرم تیپ شخصیتی و فکری و عقایدی مون به هم نمی خورد و بعضی شون هم خانواده و... اما این دو نفر جزء انتخاب های من بودند که اتفاقا هر دوشون هم از لحاظ مالی از بقیه کمتر بودند. چه درآمد و چه پشتیبان مالیشون . اگه بگم پول اصلا مهم نیست دروغ گفنتم . در این شرایط جامعه ما اتفاقا پول میتونست مهم باشه اما در کنارش ملاک های دیگه ای هم در ذهن وجود داشت . مدیریت کردنم در امور مالی بد نیست . میشد با این قضیه کنار اومد البته بگم که من تنها دختر خونه بودم و حسابی تو رفاه و آسایش. خواهرم ده سالی هست که خونه شوهرشونه. ولی خیلی جون سخت تر از این حرفام که زود جا بزنم و نتونم از پس مشکلات بر بیام . 

خواهرم می گفت : ملاک خوب بودنه نه نزدیک بودن . دیوار به دیوار خونه بابا باشی ؛ شوهرت آدم بدی باشه به چه دردی می خوره نزدیک بودن . دعا کن مومن باشه ، دور و نزدیکش زیاد مهم نیست . البته جلوتر که بریم مزایا و عیوب دور و نزدیک بودن رو هم از باب تجربه بهتون خواهم گفت .

قرار شد اردیبهشت ماه که دقیقا روزش خاطرم نیست ؛ برای خواستگاری تشریف بیارند.

منتظر بقیه ماجرا باشید لطفا...

 

  • همسر یک طلبه

نظرات  (۱)

:)
پاسخ:
سلام علیکم
لبخند

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">