الان چه خبر 2
هو النصیر
عاقایی یه برگه برداشتن ، انتهاش رو خط قرمز کشیدند با یه مبلغ نهایی و بهم گفتن که حالا هر چی دوست داری اون بالا بنویس و نقاشی کن ، من کاری به جزئیات ندارم فقط از این مبلغ زیاد نشه من هم که کلا زن مطیع و به راهیم کلی دارم حساب وکتاب میکنم که همه چی به خوبی و خوشی بگذره . یه مجلس با کیفیت اما تا جایی که ممکنه کم هزینه .
حقیقتش اولین باره تو زندگیم برام خط قرمز کشیده میشه . سخته اما خوب از جایی که ایشون انتخاب خودم بودن ، تحمل این سختی ها شیرین میشه . گاهی از اینکه برای هزینه ها باید چرتکه بکشم و خرجیمون از جوجه سرمایه مون بالا نزنه ، دلتنگم میکنه . با خودم میگم آیا لازم بود تو که خدا رو شکر خونه بابا کم و کسری نداشتی و هرچی میخواستی ، ازت دریغ نمی شد ، 600 کیلومتر اون طرف تر جواب بعله بدی و تو این مدت مدام ماشین حساب دستت باشه که چی ؟ یه وقت کم نیاری .
گاهی گذران روز ها برام دشوار میشه ، ثانیه ها رو میابم و یکی یکی در چرتکه ی دل حساب و کتاب میکنم و به این میرسم که بودن در کنار " او " پایان همه ی دلواپسی هاست .
در نهایت به خودم امید میدم و اطمینان دارم از برکت این سفره .
گاهی دستت بدجور بی نمک میشه . اما خوب چه میشه کرد باید گذشت . باید گذشت تا دریا شد ...
آقا طلبه چند روزی رفتند اردو تابستونی و مسولیت جشن عروسی و مشخص کردن هزینه ها رو به عهده ی من گذاشتند . تقریبا همه چیز آماده است تا تصمیم نهایی گرفته بشه .
همچنان سرم شلوغه و خیلی هم استرس دارم . خدا کنه همه چیز به خوبی پیش بره .
التماس دعا دارم ...
- ۹۳/۰۵/۱۵
خدا بزرگه!!ان شالله همه چی با هزینه ی کم خیلی خوب و آبرومندانه برگزار میشه و با خوشحالی میرین سر خونه و زندگی!!!
ماهم براتون دعا میکنیم!!!