الان چه خبر ؟؟
هوالنصیر
ذوق و شوقی که یک دختر در بنا کردن زندگیش دارد را نمی شود با هیچ چیزی تعویض کرد . طعم شیرینش را ، اگر که بگذارند و به تلخی نگراید تا همیشه در کامش خواهد ماند .
هر روز و هزار بار در ذهن چیدمان خانه اش را مرور میکند و تمرین خانه داری او را به وجد می آورد . خانم خانه شدن برایش بسیار دل انگیز است . اینکه مدیر داخلی خانه اش باشد و مورد اطمینان همسرش ، به او آرامشی میدهد بس عظیم و فراموش نشدنی . اینکه باید سرباز خانه همسرش باشد . اینکه باید حافظ ارزش های خود و مهربانش باشد ، آرامشی ست وصف نشدنی .
نمیدانم چرا گاهی به دلم ، بد راه میدهد . میترسم کلبه ی عشقمان بنا نشود و شاید شیطان دارد دسیسه میکند . شاید هم زیادی به زندگیم دل بسته ام و روزگار شهرت دارد در بی وفایی . چشم دیدن کلبه مان را ندارد و هزار بار با خود خواهم گفت کور شود آنکه نخوهد دید خوشبختی مان را .
-----------------------------------------------------------------------------
این روزها درگیر برنامه ریزی برای جشنمون و رهن خونه و خرید وسایل هستم . عذر می خوام اگه دیر به دیر وبم رو به روز میکنم .
برای عاقبت به خیری مون دعا بفرمایید .
ان شاالله بعد خرید جهیزیه ، با توجه به نظر دوستان لیست اون رو در وب قرار میدم .
یا علی
به به قراره بری سر خونه زندگی!ان شالله که خوشبخت بشی!!
به این توهمات قبل از عروسی هم توجه نکن !من تا شب عروسیم فکر میکردم میمیرمو شب عروسیمو نمیبینم واسه همین هم میگفتم خدایا حداقل بذار عروس بشم و لباس عروس بپوشم بعد اگه خواستی منو ببر خخخخخخخخ
اینا طبیعیه از خوشحالیه زیاده فکر کنم!!نترس اتفاقی نمیفته و کلبه ی با صفاتون به خوشی بنا میشه ان شالله!