طلبگی های همسر یک طلبه

امام على علیه السلام : حق ، راه بهشت است و باطل ، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت کننده اى است .

طلبگی های همسر یک طلبه

امام على علیه السلام : حق ، راه بهشت است و باطل ، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت کننده اى است .

مشخصات بلاگ
طلبگی های همسر یک طلبه

به خانه ی مجازی همسر یک طلبه خوش آمدید . قدم کلیک هایتان بر چشم ...
از وقت تان برای خنده استفاده کنید ؛ زیرا خنده موسیقی و آهنگ روح است .

آخرین مطالب

۱۰۷ مطلب توسط «همسر یک طلبه» ثبت شده است

آداب وضو

۰۲ شهریور ۹۴

بسم الله

 

پانزده سالم بود که دعای وضو رو توی کتاب درسیم دیدم . خیلی ترجمه اش به دلم نشست . حفظ کردم (فقط ترجمه اش رو ) و از اون موقع اکثرا هر وقت وضو میگیرم با خودم تکرار میکنم .

یک روز که معاون مدرسه که آدم خیلی مومنی بودند سر کلاسمون پرسیدن چه کسی دعای وضو رو یاد داره ؟ همه ی دانش آموزان گفتن دعای وضو !!!

من دستم و بالا گرفتم و گفتم : خانم من یاد دارم 

ایشون گفتن همین طور که در حال وضو گرفتنی دعا رو بخون

خوندم و چه لذت بخش بود . یکی از دانش آموزان گفت : ما وقتی وضو میگیریم ترانه میخونیم و تو ...

خلاصه گاهی خیلی راحت میشه ثواب کرد یا اینکه روحت رو خدایی کرد . اون وقت ما چقدر دنبال حاشیه ایم و به دنبال ثواب میگردیم .

راه های خوب بودن زیاده فقط اراده می خواد . گاهی با خودم حساب کتاب میکنم و میبینم که چقدر دورم از این راه های خوب بودن آسون .

مثلا دائم الوضو بودن ، دعای وضو خوندن ، ذکر کفتن در همه حال از جمله پیاده روی و غذا پختن ، زیارت عاشورا خوندن صدقه دادن هر چند اندک ...

این ها روح رو بزرگ میکنه و با عث میشه برای خوبی های بزرگ تر قدم برداریم . همیشه همه چی زمینه می خواد . چقدر خوبه اینجوری زمینه اش رو فراهم کنیم

التماس دعا

سزاوار است وقت وضو گرفتن به طرف قبله بنشینى،و ظرف‏ آب را در جانب راست خود گذارى،و چون نگاهت به آب افتاد،این دعا را بخوانى:
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى جَعَلَ الْمآءَ طَهُورا وَلَمْ یَجْعَلْهُ نَجِسا
ستایش خداى را که آب را پاک‏کننده قرار داد،و آن را ناپاک نگردانید.
پس دست خود را پیش از آن‏که داخل ظرف‏ آب کنى مى‏شویى،و به هنگام وارد کردن دست در ظرف آب میگویى:
بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنَ التَّوّابینَ وَاجْعَلْنى مِنَ الْمُتَطَهِّرینَ .
به نام خدا،و به ذات خدا،خدایا مرا از توبه‏کنندگان،و پاکى‏طلبان‏ قرار ده.
پس سه بار به سه کف آب،مضمضه[آب در دهان گرداندن]مى‏کنى و مى‏گویى:
اَللّهُمَّ لَقِّنى حُجَّتى یَوْمَ اَلْقاکَ وَاَطْلِقْ لِسانى بِذِکْراکَ
خدایا روزى‏ که ملاقاتت مى‏کنم دلیل محکم را به من تلقین فرما،و زبانم را به ذات گویا کن.
پس سه بار استنشاق مى‏کنى و مى‏گویى:
اَللّهُمَّ لا تُحَرِّمْ عَلَىَّ ریحَ الْجَنَّةِ وَاجْعَلْنى مِمَّنْ یَشَمُّ ریحَها وَرَوْحَها وَطیبَها
خدایا بوى بهشت‏ را بر من حرام مکن،و از کسانى قرارم ده که بو و نسیم و عطر آن را ببوید.
و در آغاز شستن صورت مى‏گویى:
اَللّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهى یَوْمَ تَسْوَدُّ فیهِ الْوُجُوهُ وَلا تُسَوِّدْ وَجْهى یَوْمَ تَبْیَضُّ فیهِ الْوُجُوهُ
خدایا چهره‏ام را سپید کن،روزى که چهره‏ها سیاه مى‏شود،و چهره‏ام را سیاه مکن،روزى که چهره‏ها سپید مى‏گردد.
در هنگام شستن دست راست مى‏گویى:
اَللّهُمَّ اَعْطِنى کِتابى بِیَمینى وَالْخُلْدَ فِى الْجِنانِ بِیَسارى وَحاسِبْنى حِسابا یَسیرا
خدایا پرونده‏ام را به دست راستم بده،و نامه جاوید بودن در بهشت را به دست چپم،و حسابم را به حسابى آسان رسیدگى کن.
و به وقت شستن دست چپ مى‏گویى
اَللّهُمَّ لا تُعْطِنى کِتابى بِشِمالى وَلا مِنْ وَرآءِ ظَهْرى وَلا تَجْعَلْها مَغْلُولَةً اِلى عُنُقى وَاَعُوذُ بِکَ مِنْ مُقَطَّعاتِ النّیرانِ
خدایا پرونده‏ام را به دست چپم وا مگذار،و از پشت سرم در اختیارم قرار مده،و آن را بسته به گردنم ننما،و از پاره‏هاى آتش به تو پناه‏ مى‏برم.
پس با رطوبت دست راست جلوى سر را مسح کن،و در آن حال بگو:
اَللّهُمَّ غَشِّنى رَحْمَتَکَ وَبَرَکاتِکَ .
خدایا رحمت و برکاتت را بر من بپوشان.
آنگاه پاهاى خود را مسح کن،و هنگام مسح بگو:
اَللّهُمَّ ثَبِّتْنى عَلَى الصِّراطِ یَوْمَ تَزِلُّ فیهِ الاَْقْدامُ وَاجْعَلْ سَعْیى فیما یُرْضیکَ عنّى یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ
خدایا مرا بر صراط ثابت بدار،روزى که‏ قدمها مى‏لغزد،و کوششم را در انچه تو را از من خشنود مى‏کند قرار ده،اى داراى بزرگى و اکرام.
چون از وضو فارغ شدى بگو:
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ تَمامَ الْوُضُوءِ وَتَمامَ الصَّلوةِ وَتَمامَ رِضْوانِکَ وَالْجَنَّةَ .
خدایا از تو مى‏خواهم کمال وضو،و کمال نماز،و کمال خشنودى‏ات و بهشت را.
و بگو:
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
ستایش خاص خداى پروردگار جهانیان است.
و مى خوانى سوره قدر را سه مرتبه.
و سوره«قدر»را سه مرتبه میخوانى،آنگاه پس از فراغت از وضو،بوى خوش‏ استعمال مى‏کنى،

  • همسر یک طلبه

زندگی مشترک

۲۳ مرداد ۹۴

زندگى زناشویى، تشکلى است که بر پایه محبت، بنا نهاده شده و این امر، نقشى حیاتى را در آن بازى  مى کند؛ عنصرى که خداوند متعال از آن به عنوان نشانه اى از خود نام برده است. اگر چه اندکى از این سرمایه را خداوند در ابتداى زندگى زناشویى به زن و مرد عطا فرموده، ولى باید آن را چون نهالى دانست که لازم است حفظ و بارور شود .

 

محبت

 

محبت، انسان را به سوى همشکلى و همسانى با معشوق مى کشاند و این علاقه که در اعماق جان انسان است، باعث مى گردد تا محب به صورت محبوب در آید. همسر هر فرد، مى تواند مهم ترین محبوب و همراه او باشد. اگر در انتخاب همسر، محور، ایمان و حب پروردگار باشد، مى توان امیدوار بود که این ازدواج، منجر به زندگى اى شود که هدف و شالوده آن، رسیدن به قرب الهى است و این که زن و مرد، هر دو تصمیم بگیرند که این عشق و علاقه زمینى را نردبانى سازند براى دست یافتن به رضاى پروردگار».

 

اکنون به چند روش براى ابراز محبت و افزایش مهر و عطوفت بین همسران، اشاره خواهیم کرد:

 

زن مطیع، فرمانرواى قلب شوهر است

 

یکى از مهم ترین و حیاتى ترین حس هایى که مردان به آن علاقه دارند، حس مالکیت و مدیریت است. از سوى دیگر، براى حفظ کیان خانواده، لازم است زنى که به زندگى و شوهر خود علاقه مند است، از شوهر خود اطاعت کند و بداند که اگر در تمام شئون زندگى، مطیع او باشد، مهرش چنان در دل مرد نفوذ مى کند که حاضر است براى زن و زندگى اش، هر فداکارى و ایثارى انجام دهد و بهترین حس ها را به همسر خود بدهد و بدین ترتیب است که هم مرد راضى است و هم زن.

 

زنان به کارهاى کوچکى هم که مردان برایشان انجام مى دهند، امتیاز مى دهند

 

اغلب مردان چنین تصور مى کنند که باید کارى بزرگ و حیرت آور براى همسر خود انجام دهند تا مورد تحسین و قدردانى او واقع شوند و این تصور، باعث مى گردد تا مرد دست به کارى نزند که خشنودى زن را برانگیزد؛ مگر زمانى که بتواند کار بزرگى انجام دهد؛ در حالى که زنان براى کارهاى به ظاهر کوچک مردان نیز امتیاز قائل هستند. براى مثال، یک مرد مى تواند براى سالگرد ازدواج یا تولد همسرش، یک متن محبت آمیز بنویسد و یا هدایاى کوچکى مانند عطر، شکلات یا شیرینى مورد علاقه همسر و یا گل تهیه کرده، به همسرش بدهد و آن گاه معجزه این کار خود را در ایجاد و افزایش علاقه بین خود و همسرش، به تماشا بنشیند.

 

محبت، مانند سیم برقى است که از وجود محبوب به محب وصل مى گردد و صفات محبوب را به وى منتقل مى سازد و این جاست که انتخاب محبوب، اهمیت مى یابد. به نظر مى رسد که همسر هر فرد، مى تواند مهم ترین محبوب و همراه او باشد

 

اسم همسرتان را نیکو و به بهترین حالت صدا بزنید

 

به خاطر داشته باشید که اسم یک شخص براى او، شیرین ترین و مهم ترین کلمات در تمام زبان هاست. اشخاص به قدرى به اسم خود علاقه دارند که مى کوشند به هر قیمت که شده، در خاطرها بماند. یکى از موجبات جلب محبت، نام بردن اشخاص با عناوین احترام آمیز و اسم هایى است که طرف مقابل آنها را دوست دارد. بعضى همسران به اشتباه فکر مى کنند از آن جا که با همسر خود صمیمى هستند، لازم نیست اسم او را به احترام صدا بزنند؛ در حالى که باید به خصوص در بین افراد دیگر، اسم همسرتان را به نیکى ببرید. این کار، یکى از راه هاى جلب محبت همسران مى باشد. پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه وآله نیز در حدیثى یکى از راه هاى جلب محبت افراد را صدا کردن و خواندن آنها به محبوب ترین نام هایى که دوست دارند، دانسته است.

 

آقایان، پیام هاى دیدارى را دریافت مى کنند و خانم ها پیام هاى شنیدارى را دوست دارند

 

مردان، زنانى را دوست دارند که به سلامت و زیبایى خود اهمیت مى دهند. زنان باید سعى کنند با برخى فعالیت هاى

 

جسمانى، نظیر قدم زدن و نرمش، بر سلامت و زیبایى طبیعى و خدادادى خود بیفزایند تا بیشتر مورد توجه همسران خود قرار بگیرند. باید توجه داشت که اگر زنى، خود حس خوبى نسبت به خود نداشته باشد، همسرش به طبع نمى تواند حس خوبى نسبت به او داشته باشد؛ پس زن، باید زیبایى را از درون خود بجوید؛ صرف نظر از این که چقدر تلاش مى کند تا زیباتر به نظر آید. همواره این را باید به خاطر داشت که زیبایى، از درون تراوش مى کند. هنگامى که از درون، احساس خوبى داشته باشید، خوب از خودتان مواظبت کرده، عزت نفس زنانه تان را بیشتر مى کنید و یقیناً این در بیرون نیز نمایان مى گردد.

 

در مقابل، زنان، پیام هاى سمعى را بیشتر دوست دارند؛ مثل این که همسرشان به آنها بگوید تا چه حد آنها را دوست دارند و از آنها حمایت مى کند. پس مردان باید سعى کنند محبت نهفته در دل خود را با گفتن جمله «دوستت دارم» به همسرشان، آشکار و عیان سازند.

 

مردان باید روحیه همیشه متغیر و متموج زنان را درک کنند

 

مردان باید توجه داشته باشند که زنان، حالت متغیر دارند و روحیه شان مدام در حال تغییر است؛ گاهى شاد و گاهى بسیار غمگین، گاهى امیدوار و گاهى مأیوس و ناامید مى باشند. دانستن این نکته براى مردان، امرى مهم و ضرورى است. اگر مرد از این حالت زن آگاه باشد، هرگز از تغییر روحیه اى که یکى از علل آن، تغییرات هورمونى زن است، نگران نمى شود؛ بلکه سعى مى کند همسر خود را درک کند و به او کمک کند تا روحیه خود را باز یابد.

 

زنان شاد، خرسند و سرزنده، روشن کننده دل هستند

 

با خودتان تعهد کنید که باور داشته باشید در جایگاه خود، فرد قابل احترام و مهمى هستید. اگر عزت نفس نداشته باشید، به احتمال فراوان، هیچ کس دیگر هم به شما احترام نمى گذارد. عزت نفس، از صادق بودن با خود سرچشمه مى گیرد. ممکن است در ابتداى زندگى، ویژگى هاى جسمانى از اهمیت بیشترى برخوردار باشند؛ اما پس از مدتى، این اهمیت رنگ مى بازد و آن چه مهم و ضرورى است، ویژگى هاى شخصیتى زن است. زنانى که همیشه شاد هستند و در مورد خود احساس خوبى دارند، بیشتر مورد توجه همسرشان هستند و از جذابیت بیشترى برخوردارند. ناخرسندى و همواره از همه چیز شکایت کردن، مرد را خسته کرده، شور و نشاط زندگى را از او مى گیرد. یکى از راه هاى مهرورزى به مرد، این است که زن، دست از شکایت دائمى از زمین و زمان بردارد.

 

همان گونه که مردان مى توانند با جمله دوستت دارم، قلب همسر خود را تسخیر سازند و او را صاحب حسى خوشایند کنند، زنان نیز مى توانند با گفتن جملاتی مثل «من در کنار تو آرامش مى یابم» یا «خیلى خوشحالم که مى توانم به تو تکیه کنم»، مرد را سرشار از عشق و محبت کنند و او را بیش از پیش، به خود علاقه مند سازند

 

براى زن خود، حق ناراحت شدن قائل باشید

 

اگر شما یک مرد هستید، باید به این نکته توجه داشته باشید که زن ها وقتى حاضرند به حرف هاى شما گوش بدهند که برایشان حق ناراحت شدن قائل باشید. یکى از شیوه هاى رایج شروع کردن دعوا بین همسران، بى اعتبار دانستن احساسات و افکار زن است. وقتى مرد مى گوید: «آخه واسه چى ناراحتى» یا «این که ناراحتى نداره» و یا «این موضوع این قدر مهم نیست»، براى زن خیلى گران تمام مى شود و زن، این چنین تلقى مى کند که نمى تواند حتى از احساسات خود صحبت کند.

  • همسر یک طلبه

کعبه

۱۵ مرداد ۹۴

در کعبه خدا خانه و جایی دارد

حاجی به خیالش من و مایی دارد

حاجی بنشین که قلب تو کعبه ی توست

والله که هر خانه خدایی دارد ...

  • همسر یک طلبه

بسم الله الرحمن الرحیم

گاهی دلم خیلی برای وبلاگم تنگ میشه ، نمیدونم ، گاهی نوشتن از حوصله خارج میشه و گاهی تنها چیزی که آرومت میکنه دفتر خاطراتته .

این دفتر میخواد صفحه وبت  باشه یا خود دفتر و قلم...

خودم یه دونه دفتر خاطرات دارم که قبل وبلاگ نویسی ، تمام هم و غمم رو اونجا مینوشتم .

الان خیلی هواشو کردم اما ازم دوره .

دلم برای خونم تنگ شده ، برای پردیسان ، برای مسجدمون و حتی برای بچه همسایه که خیلی به همسرم وابسته بود و من حسودیم میشد ...

حس زنانه ، گاهی برات پررنگ میشه و گاهی خیلی کمرنگ .

طلبگی ، طلبگی خیلی معنی داره اما خوشا به حال کسی که واقعا درکش کنه . گاهی میشد که سختی این مسیر اذیتم میکرد اما گاهی دلم برای همین سختی دلتنگ میشه .

نمیدونم ، نمیدونم امام زمان ( عج ) نگاشون به خونه طلبگی ما چه جوریه ؟

رضایت دارند یا نه ؟ اما همین که نگاه دارن ایشون ، برام دلگرمیه ...

تو این قریب به یک سالی که قم بودم همیشه تو ذهنم بوده ، چیکار باید بکنم که آقا بین این همه خونه ، به خونه ما هم نظری داشته باشن که خاص باشه ...

پیدا کردن جوابش سخته !

گاهی دلم میخواسته روستای جمکران باشم که هر وقت دلم میخواد مسجد آقا باشم . اما میدونید آخرش به چه نتیجه ای رسیدم ؟

به اینکه :

کعبه از سنگ سیاهیست که ره گم نکنی

حاجی احرام به جای دگری بند

ببین یار کجاست ...

عاشق این عبارتم . حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست .

زندگی خیلی دورم کرده از آرزوهای بچگیم . از اون موقع ها که دلم پاک بود اما الان چی ؟

شایدم ضعفه ایمانه و من غرق خیلی چیزای بی ربط شدم . هر چی که هست عجیب دست و پامو بسته . عجیب سرگردونم کرده .

خدا جونم دلم خیلی برات تنگه ... خیلی


 

  • همسر یک طلبه

خانم ها بدانند 2

۱۰ ارديبهشت ۹۴

مدیریت روابط زناشویی

 

  • توجه به خلقت زن و مرد ( تفاوت ها)
  • قبل از مواجهه با همسر استحمام کنید . ( آرامش روحی و روانی میدهد و رایحه ی بدن را لطیف میکند .)
  • بوی بد دهان را بر طرف کنید .
  • هنگام مواجهه با همسر لبخند بر لب داشته باشید .
  • فراموش نشود که در خدمت همسر بودن یک نوع عبادت است . ( خودمان را برای یک زندگی ایده آل آماده کنیم نه اینکه منتظر یک زندگی ایده ال باشیم .)
  • خالق زمان های ویژه و شرایط مطلوب باشیم .
  • در مورد نیازها و تمایلات جنسی با همسر صحبت شود .
  • کسب اطلاعات صحیح و دقیق در مورد رابطه موفق.
  • تنوع حلال در رابطه داشته باشیم .
  • در هنگام خواب معمولی و شبانه ملاعبه داشته باشیم .( نوازش حسی و کلامی)
  • احساس فرار و تنفر از رابطه نداشته باشیم . ( همه ی رابطه ی زناشویی ختم به رابطه جنسی نیست . رابطه ی عاطفی و کلامی و نوازشی هم رابطه ی عاطفی است . )
  • به هیچ وجه رابطه زناشویی ابزاری نباشد ( کیفر و پاداش ، فرصت فرماندهی )

** در طول دوران بارداری هر چه رابطه زن و مرد بهتر باشد ؛ ضریب هوش بچه بالاتر است .

  • یادمان باشد رابطه جنسی یعنی تلاقی جسم ها .
  • همسر یک طلبه

خانم ها بدانند 1

۳۱ فروردين ۹۴

مدیریت روابط زناشویی

 

 ازدواجی موفق است که : تعهد ، صمیمیت و تمایل جنسی در آن پایدار باشد .

ملاصدرا : لازمه ی عشق ، علاقه است اما لازمه ی محبت عقل است . محبت ارزشمندتر از عشق است .

17 عامل میتواند نقطه قوت و ضعف برای زندگی زناشویی باشد :

  •  این وظیفه ی زن است که همیشه هیجان و شور و شعف در همسر ایجاد کند. ( خانم ها همیشه پیش قدم باشند )
  •  افزایش سن روابط عاطفی را کمتر میکند.
  •  فراموش نکنیم هر چه قدر محبت و میل در روابط روزانه داشته باشیم علاقه جنسی فراتر از میل جنسی است .
  •  پیوسته جذاب باشیم .

* خوش اندام باشیم .

*در هر حال خوش لباس باشیم .

*خوش بو باشیم .

*آراسته باشیم .

*نظافت زنانه داشته باشیم .

*مداومت به خوردن روزانه 8 دانه زیتون یا یک قاشق روغن زیتون باشیم .

 

  • همسر یک طلبه

" مرد من "

۲۵ فروردين ۹۴

  مرد یک " مرد " هست !

دستانش از یک زن زبرتر و پهن تر است

صورتش ته ریشی دارد

قلبش به وسعت دریا

جای گریه کردن به بالکن می رود و سیگار دود میکند!

او با همان دستان پهن و زبر تو را نوازش میکند

با همان صورت ناصاف و ناملایم تو را می بوسد و تو آرام می شوی

آنقدر او را نامرد "نخوان "!

آنقدر پول و ماشین و ثروتش را " نسنج "

فقط به او " نخ بده " تا زمین و زمان را برایت بدوزد

فقط با او " رو راست باش " تا دنیا را به پایت بریزد !!!

 

  • همسر یک طلبه

خود کفایی

۲۹ بهمن ۹۳

گفت : بیایید صف اول بشینیم تا صف کامل شه

منم که عاشق صف اول نماز ، از خدا خواسته زودی رفتم

کنارش نشستم . بدون اینکه حواسم باشه چشمم به کیفی که چادر و سجاده داخلش بود دوخته شده بود

گفت : تولید برای خود کفایی

هر چی کیف میخرم طولی نمیکشه که پاره و از کار افتاده میشه

دیگه لازم دیدم دوخت کیف رو یاد بگیرم . الان دیگه برای هر مناسبتی یک کیف دارم . در طرح ها و رنگ های مختلف

کیفش چرم بود و زیبا ، یه جور خود کفایی و تولید داخلی

سر و وضع لباسشون گویای سر درون بود

کلا اینجا همه یکرنگ اند . ساده و بی آلایش

فقط ده درصد این قشر متفاوتند و همون ده درصد تو چشم مردم زمانه

عایا پردیسان و پردیسان ها دیده می شوند ؟؟!!

هر روز که میگذره تازه میچشم طعم طلبگی رو ...


 

  • همسر یک طلبه

کم آوردن

۲۷ بهمن ۹۳

ﺧﺪﺍﯾﺎ ....
ﺗﻮ ﺩﻧــﯿﺎﯼ ﻣﺎ ﺁﺩﻣــﺎ ...
ﯾﻪ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﻫﺴﺖ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ « ﮐــﻢ ﺁﻭﺭﺩﻥ » ...
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺧــﺪﺍﯾﯽ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺗﺠﺮﺑﺶ ﮐﻨﯽ ....
ﺧــﻮﺵ ﺑﻪ ﺣــﺎﻟﺖ ...

  • همسر یک طلبه

 

javadi amoli

بهره‌مندی از عنایات الهی ثمره استقامت در صراط مستقیم

اگر کسی در راه مستقیم باشد، خداوند چه پاداش‌ها که به او عطا می‌کند؛ فرشتگان را کمک او قرار می‌دهد؛ مال طیب و طاهر، فرزند طیب و طاهر، علم طیب و طاهر و آبرومندی دنیا و آخرت را به او عنایت می‌کند. این آیه که می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ»، به همین موضوع اشاره دارد؛ فرمود: کسانی که موحد بودند، حرف و عمل و ظاهر و باطن ایشان یکی بود و گفتند «خدا»! و ایستادند و ایستادگی کردند، ما نیز ملائکه را بر آنها نازل می‌کنیم.

البته این به آن معنا نیست که جبرئیل بر آنان وحی بیاورد، چون وحی مخصوص معصوم است؛ اما فرشتگانی که زیر نظر این بزرگواران و شاگردان آنها هستند، برای تأیید انسان و کمک به او می‌آیند؛ برای بسیاری نیز می‌آیند. بنابراین اگر کسی مستقیم بود، «تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ» درباره او صادق خواهد بود.

به نقل از : خبرگزاری فارس

  • همسر یک طلبه
 
   سلام
 ازنظر رهبری حکم پوشیدن جوراب کلفت با دامنی که تا ساق پاست چیست ؟
 
  سلام علیکم

 بنا به نظر مراجع محترم تقلید ، هر گونه پوششی که مانع دید نامحرم باشد و برای نامحرم ، مهیّج نباشد ، بلامانع است.

  • همسر یک طلبه

و عین

حرف اول عشق است

مثل

حرف اول عاشورا ...

  • همسر یک طلبه

با عرض سلام و وقت به خیر

ان شاالله از این روزهای پربرکت فیض برده باشید و بنده رو هم از دعای خیر فراموش نکرده باشید .

عین مثل عشق ، عین مثل عاشورا

امام حسین سلام الله علیه و محرم و عاشورا و لباس سیاه ، عشق و نفس ماست .

الان در شهر عاقایی هستم . اینجا گناباد روز دهم محرم مراسم تعزیه خونی و نخل گردونی برگزار میشه که خیلی جالبه . این مراسم از هفت صبح شروع و تا اذان مغرب ادامه داره که خیلی مفصل ، روز عاشورا رو به تصویر میکشه .

حالا براتون کلیپی از این مراسم رو خواهم گذاشت .

امروز به عیادت دو مریض تصادفی که در کما بودند رفتیم . برای اولین بار و ان شاالله برای آخرین بار بود . فقط تصویرشون رو از داخل مانیتور مشاهده می کردیم و هیچکس اجازه ورود به اتاق رو نداشت .

نرگس هشت ساله که 50 روزی بود که در کما بود . اینطور که با مادرشون هم کلام شدم اهل کرمان بودند می گفتند :

 روز اول که نرگس رو به بیمارستان آوردیم در حالی که برادر شوهرم فوت کرده بود و همسرم برای تشیع جنازه برادرش رفته بود دکتر به من گفت بچه شما در حالت کماست و امکان زنده بودن براشون صفره ، به همسرتون بگید کارهای مربوط به دفن و مراسم و... انجام بدن و به اقوام پیشنهاد اهدای عضو داده بودن که اونها از گفتن به من امتناع می کردن .

اما من قبول نکردم و همچنان به خداوند امیدوارم . بعد گذشت 25 روز دخترم چشمش رو تکون داد و به حالت نیمه کما وارد شد . من توی حیاط بیمارستان چادر زده بودم و هر کس برای ملاقات می اومد به من تسبیح و مهر و قرآن می داد و می گفت امیدت به خدا باشه . دکترها گفتند اگه میتونی با نی به دخترت آبمیوه و پودر مقوی بده که اگه معده اش قبول کرد شانس زنده موندن پیدا می کنه . این کار رو کردم و معده اش قبول کرد و کم کم جون گرفت و رنگ و روش باز شد . الان با گذشت پنجاه روز دخترم هنوز در حالت نیمه کماست . من همچنان امیدوارم و دارم دعا میکنم ... 

امروز وقتی داشتم از مانیتور به دخترش نگاه میکردم چند بار دستاش رو تکون مختصری داد اما کامل نمی تونست و بی هوش بود. واقعا ارزش فرصت زندگی و زنده بودن رو اونجا میشه فهمید . مرز بین زنده ماندن و مردن .

هنوز هم تصویر تو ذهنمه و جلوی چشمام . از خدا خواستم به حق امام حسین و بیمار کربلا ان شاالله شفا بگیرن و امشب به حق یتیم های کربلا امام حسین علیه السلام به مریض های کمایی سر بزنه .

و مریض دیگه از اقوام عاقایی هستن و از حالت کما تازه بیرون اومدن اما به علت خونریزی شدید بهشون بیهوشی میزنن تا به علت درد زیاد به هوش نباشن . ایشون مادر یک بچه 6 ساله اند .

لطفا امشب این دو مریض و همه ی مریض ها رو از دعای خیرتون فراموش نکنید . شما هایی که دلتون پاکه ؛ با دل خداییتون دعاشون کنید .

 

  • همسر یک طلبه

الان چه خبر 3

۱۱ مهر ۹۳

به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانی اش همیشگی 

سلام ‌ من دو باره برگشتم . البته این رفتن نه اختیاری بلکه جبر زمانه بود . حالا علتش رو خواهم گفت . 

احوال همگی خوبه ان شاالله ؟  روزگار چه طور میگذره ؟ الهی شب و روزتون خدایی باشه و زندگیتون آفتابی ...

تو این مدت اتفاق ها و حوادث بسیار بود و جاتون همواره سبز و خرم . از مهمترین وقایع مهم در عصر حاضر جشن عروسی من و عاقایی بود . قطعا مطلع شدید و دعای عاقبت به خیری رو از خیلی قبل ترها برامون روونه خونه بخت کردید ان شاالله تعالی . 

قرار بر این شد که من ؛ عاقایی و خانواده ایشون برای مرتب کردن کلبه ی عشقمون راهی قم - پردیسان بشیم . حسی عجیب بود . از خراسان بزرگ راهی قم شدیم.  طولانی بودن مسیر ته دلم را خالی میکرد .گاهی دلم بد میگرفت . هر چقدر از شهرمون فاصله میگرفتیم . فکرهای عجیب و غریب به ذهن خطور میکرد . ایا این مرد تکیه گاهیست که جای تکیه پدرم را میگیرد ؟ آیا من دختری که سختی را تا جای ممکن تجربه نکرده بودم بر من سخت خواهد گذشت ؟ و هزاران فکر دیگه... 

برای اولین بار پاگذاشتن تو یه شهری که برات ناشناخته است حس غریبی داره . به نگاه اولم قم یه شهر با خیابون های کوچیک  ؛ یکمی نامنظم و شلوغ پلوغ اومد . چیزی خلاف انتظارام . یه چیزی شبیه شهر های جنوبی که نمی خوام اسم ببرم . اول اش که وارد شهر شدیم از یه جای داغون و پر از خونه های کاه گلی  وارد شهر شدیم ( از مسیر جاده قم - گرمسار ) . که دلتنگی رو بیشتر میکرد . به عاقایی گفتم  دفعه بعد که با مامان و بابام اومدیم لطفا از یه مسیر آباد وارد شهر بشیم . نمی خوام نگرانم بشن و ایشون هم گفتند حواس ام هست و خیالت راحت . 

آروم آروم و پرسان پرسان وارد پردیسان شدیم . حقیقتا جای مرتب و شیکی بود . دل تو دلم نبود . دوست داشتم خیلی زود خونه ای که قراره با محبت بسازیم رو ببینم . قبلا عاقایی عکس هایی رو از پردیسان و خونه نشونم داده بودند . وارد مجتمع که شدیم یکمی جا خوردم راستش فکر میکنم کیفیت عکس ها یکمی بالا بوده . ولی خوب واقعا بی انصافی نباشه خوب جاییه . اما خودم از این شکل که همه ی طلاب اینجا جمع شدن خوشم نمیاد . اصلا ایده جالبی نیست . به نظرم روحانیت و فضای حاصل از اون باید در بین مردم حاکم باشه . بیشتر دوست دارم با اقشار دیگه مردم در ارتباط باشیم . تو هر کوچه و محله باید یک یا چند روحانی باشه . همین حضود خیلی می تونه تاثیر گذار باشه . میتونستند به جای اینکه این همه مجتمع در کنار هم در بیرون شهر بسازن . همین ها رو بلوک به بلوک یا مجتمع به مجتمع تو سطح شهر پخش کنند. قم واقعا از فضای شهر آخوندی داره خارج میشه . 

وارد خونه شدیم . خونه مرتبی بود . دوست داشتم هر چه سریع تر کار نظافت تموم بشه و زود زود زندگی مشترکمون رو آغاز کنیم . 

من و عاقایی دست به کار شدیم و کمربند نظافت رو محکم بستیم . من که حقیقتا لذت می بردم . 

از قضا همسایه هامون اصفهانی و شیرازی بودند . دقیقا دو شهری که ایام نامزدی اون جا رو برای مسافرت انتخاب کرده بودیم . خاطرات زیبایی رو به ذهن میاره . 

بعد مرتب کردن خونه ؛ نوبت به خرید جهیزیه رسید . از قبل به همراه اقا طلبه از سایت های مختلف وسایل مورد نیاز و امکاناتشون رو بررسی کردیم . یک لیست نوشتیم و دونه دونه قیمت ها رو از اینترنت در آوردیم . 

به درخواست دوستان لیست جهیزیه رو می نویسم : 

دو تخته فرش ( یک تخته 12 متری و یک تخته شش متری )

لباسشویی

تلویزیون 

جاروبرقی

یخچال

اجاق گاز

 از جایی که موجودیمون اندک بود وسایلی مثل ؛ آبمیوه گیر - چرخ گوشت - اتو پرس - مایکروفر - سرویس چوب - از لیست جهیزیه حذف شد.

خوب کم و کسری هایی بود اما آرامش عاقایی برام مهمتر بود ...

پدرم از جایی که می دونستن این کمبود ها چقدر برام سخته و جهت کمک به عاقایی وسایل ذیل رو برام تهیه کردند :

سرویس قابلمه - سرویس آشپزخانه - سرویس پلاستیک - سرویس چینی - سماور و چایی ساز - چرخ گوشت - ابمیوه گیر - زودپز - و وسایل ریز دیگه ...

بعد خرید وسایل  راهی شهرمون شدم . حالا نوبت بحث مراسم شده بود . کارها قبلا با مشورت عاقایی هماهنگ شده بود . ایشون هماهنگ شدن ها رو به من سپرده بودند . 

برای انتخاب تالار ؛ خیلی پیگیر بودم . قیمت ها همه کذایی بود . به پیشنهاد اقایی تالار سپاه رو هماهنگ کردم که مکان فوق العاده زیبایی بود و در عین حال ارزون قیمت . هم ورودی و هم غذا .

پذیرایی مون یک نوع غذا دقیقا به تعداد مهمون هایی که با کلی زحمت از اومدنشون مطمئن شده بودم بدون هیچ اسرافی - یک نوع شیرینی و دو نوع میوه رو شامل می شد . 

از یک گروه مولودی خون دعوت کرده بودیم که اصلا از کارشون خوشم نیومد و حیف پولی که بهشون دادیم . این گروه رو هم به هزار و یک زحمت جور کردیم . بعد میگیم چرا تو جشن ها مطرب میارند . خوب اول امکانات و دسترسی ها رو اسون کنید و البته هزینه ها رو بعد انتقاد . هم برای جشن داداشم و هم جشن خودم هر بار برای مولودی خون 600هزار تومن هزینه شد که به نظرم خیلی خیلی زیاده این هزینه ها . در صورتیکه اگه ارک زن دعوت کنی 200 تا 300 هزاره . خوب چرا باید اینجور باشه ؟ نه مجلس گردون هایی داریم که جشن پاک و شادی برامون اجرا کنند نه اینه هزینه هاشون کمه . خوب چه انتظاری میشه از خلق الله داشت . باید تشویق و امکانات باشه تا جذب بشن دیگه ...

یک شب عروسی شون میخوان شاد باشه وقتی میبینن که شرایط و امکاناتی که از حلال بتونن اون شب رو خاطره انگیز کنن نیست خوب هدایت میشن به اون سمت دیگه  ! 

به امید اینکه تو هر شهری این امکانات بدون هیچ زحمتی مهیا بشه ...

گاهی دیدم هزینه رفت و آمد که بماند هزینه مکان خواب تو هتل رو هم باید صاحب مجلس براشون در نظر بگیره !!!

ماشین عروس رو خودمون تزیین کردیم و آرایشگر هم که آشنا بود و لباس عروس رو هم از ایشون با قیمت مناسب کرایه کردم . 

آتلیه و فیلم برداری جمعا شد 760 هزار تومن که خانم فیلم بردار لحظه خداحافظی بهمون گفتند : 

« این رو واقعا میگم از اینکه به جشن شما دعوت شده بودم خیلی خوشحالم . یه جشن ساده و خوب . من جشن های مایه دارهای زیادی رفتم اما جشن شما یه چیز دیگه بود . براتون آرزوی خوشبختی دارم »

من رو بگید داشتم ذوق مرگ میشدم . بهشون گفتیم قم تشریف اوردید در خدمتیم . 

خلاصه 12 شهریور جشنمون بود و عصر فرداش به همراه خانواده من و عاقایی و عموی عاقایی راهی قم شدیم .

در حال حاضر زندگی مشترکمون شروع شده . ار آینده چیزی نمیدونم . خوب یا بد فقط خدا عالمه . تا اینجا با همه ی سختی ها و شادی ها اومدم . هنوز اول راهم و انتها نا پیداست . فقط میدونم برای هدفم این مسیر رو ادامه میدم و ان شاالله خداوند یاری دهنده است ...

برای زندگیمون ؛ برای من حقیر ؛ برای عاقایی دعا کنید که  نیازمند دعاتونیم ...

 

زندگی جیره ی مختصری است ...

مثل یک فنجان چایی ...

و کنارش عشق است ...

مثل یک حبه قند ..

زندگی را با عشق ؛ نوش جان باید کرد ...

 

سهراب سپهری

 

 

 

  • همسر یک طلبه

الان چه خبر 2

۱۵ مرداد ۹۳

 هو النصیر

 عاقایی یه برگه برداشتن ، انتهاش رو خط قرمز کشیدند با یه مبلغ نهایی و بهم گفتن که حالا هر چی دوست داری اون بالا بنویس و نقاشی کن ، من کاری به جزئیات ندارم فقط از این مبلغ زیاد نشه sad من هم که کلا زن مطیع و به راهیم کلی دارم حساب وکتاب میکنم که همه چی به خوبی و خوشی بگذره . یه مجلس با کیفیت اما تا جایی که ممکنه کم هزینه .

 حقیقتش اولین باره تو زندگیم برام خط قرمز کشیده میشه . سخته اما خوب از جایی که ایشون انتخاب خودم بودن ، تحمل این سختی ها شیرین میشه . گاهی از اینکه برای هزینه ها باید چرتکه بکشم و خرجیمون از جوجه سرمایه مون بالا نزنه ، دلتنگم میکنه . با خودم میگم آیا لازم بود تو که خدا رو شکر خونه بابا کم و کسری نداشتی و هرچی میخواستی ، ازت دریغ نمی شد ، 600 کیلومتر اون طرف تر جواب بعله بدی و تو این مدت مدام ماشین حساب دستت باشه که چی ؟ یه وقت کم نیاری .

 گاهی گذران روز ها برام دشوار میشه ، ثانیه ها رو میابم و یکی یکی در چرتکه ی دل حساب و کتاب میکنم  و به این میرسم که بودن در کنار " او " پایان همه ی دلواپسی هاست .

 در نهایت به خودم امید میدم و اطمینان دارم از برکت این سفره .

گاهی دستت بدجور بی نمک میشه . اما خوب  چه میشه کرد باید گذشت . باید گذشت تا دریا شد ...

آقا طلبه چند روزی رفتند اردو تابستونی و مسولیت جشن عروسی و مشخص کردن هزینه ها رو به عهده ی من گذاشتند . تقریبا همه چیز آماده است تا تصمیم نهایی گرفته بشه .

همچنان سرم شلوغه و خیلی هم استرس دارم  . خدا کنه همه چیز به خوبی پیش بره .

 التماس دعا دارم ...

 

  • همسر یک طلبه

الان چه خبر ؟؟

۱۱ مرداد ۹۳

هوالنصیر

 ذوق و شوقی که یک دختر در بنا کردن زندگیش دارد را نمی شود با هیچ چیزی تعویض کرد . طعم شیرینش را ، اگر که بگذارند و به تلخی نگراید تا همیشه در کامش خواهد ماند .

 هر روز و هزار بار در ذهن چیدمان خانه اش را مرور میکند و تمرین خانه داری او را به وجد می آورد . خانم خانه شدن برایش بسیار دل انگیز است . اینکه مدیر داخلی خانه اش باشد و مورد اطمینان همسرش ، به او آرامشی  میدهد بس عظیم و فراموش نشدنی . اینکه  باید سرباز خانه همسرش باشد . اینکه باید حافظ ارزش های خود و مهربانش باشد ، آرامشی ست وصف نشدنی .

 نمیدانم چرا گاهی به دلم ، بد راه میدهد . میترسم کلبه ی عشقمان بنا نشود و شاید شیطان دارد دسیسه میکند . شاید هم زیادی به زندگیم دل بسته ام و روزگار شهرت دارد در بی وفایی . چشم دیدن کلبه مان را ندارد و هزار بار با خود خواهم گفت کور شود آنکه نخوهد دید خوشبختی مان را .

-----------------------------------------------------------------------------

 این روزها درگیر برنامه ریزی برای جشنمون و رهن خونه و خرید وسایل هستم . عذر می خوام اگه دیر به دیر وبم رو به روز میکنم .

 برای عاقبت به خیری مون دعا بفرمایید .

 ان شاالله بعد خرید جهیزیه ، با توجه به نظر دوستان لیست اون رو در وب قرار میدم .

 یا علی

  • همسر یک طلبه

بسم‌الله الرحمن الرحیم

چرا باید پدر و مادر جدا از بچه‌ها بخوابند و چرا  باید موقع خواب اتاق پدر و مادر جدا باشد؟

این سؤالی است که بچه‌ها از والدین خود می‌پرسند و بیشتر والدین در پاسخ به آن خود را ناتوان می‌بینند و سؤالی که در ذهن خود پرورش می‌دهند این است که؛ بهترین جوابی که می‌شود به این سؤال فرزندان داد، چیست؟

ابتدا باید والدین جایگاه خدا (الله) را در ذهن بچه‌ها محکم کنند و این از لوازم مهم تربیت است که در سنین نوجوانی (زمانی که فرزندان از والدین خود بسیار فاصله می‌گیرند) فرزندان ما را کنترل می‌کند و از آسیب‌های دوران نوجوانی پیشگیری خواهد کرد.

برای پاسخ به این سؤال؛ ابتدا قرآن را در مقابل فرزندان خود باز کنیم و آیه 58 سوره نور را به آن‌ها نشان دهیم:

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَکُمْ لَیسَ عَلَیکُمْ وَلَا عَلَیهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیکُمْ بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ کَذَلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ«58»
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بردگان شما، و همچنین کودکانتان که به حد بلوغ نرسیده‌اند، در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، و نیمروز هنگامی که لباسهای (معمولی) خود را بیرون می‌آورید، و بعد از نماز عشا؛ این سه وقت خصوصی برای شماست؛ اما بعد از این سه وقت، گناهی بر شما و بر آنان نیست (که بدون اذن وارد شوند) و بر گرد یکدیگر بگردید (و با صفا و صمیمیت به یکدیگر خدمت نمایید). این گونه خداوند آیات را برای شما بیان می‌کند، و خداوند دانا و حکیم است!

بعد به فرزندانمان بگویم دستور خدا این است که؛ بچه‌ها وقتی که می‌خواهند به اتاق پدر و مادرشان وارد شوند باید اجازه بگیرند. سعی کنیم فرزندان خود را خدامحور بار بیاوریم و به جای اینکه بگویم: «من اینجوری می‎گم» بگیم: «دستور خدا اینه، همون خدایی که در آخر این آیه گفته دانا و حکیمه و بهتر از همه ما همه چیز رو می‌دونه»

اگر در زندگی خود همیشه به این آیه قرآن عمل کنیم: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ...»[نساء/59] و محبت کافی به بچه‌های خود داشته باشیم به نحوی که بچه‌ها از ما الگوبرداری کنند و وقتی که از فلسفه رفتارهای ما سؤال می‌کنند، جواب ما این باشد که این دستور دین است، این موجب می‌شود قوه تعبد به الله در فرزندمان به مرحله ظهور برسد.

سعی کنیم در همه کارهایی که با بچه به صورت دستورالعملی عمل می‌کنیم بگوییم که این دستور خداوند متعال است (که دستور خدا و دین هم باشد) و اگر در این آیه دقت کرده باشید؛ سفارش قرآن در این آیه برای بچه‌های غیر بالغ است، که این خود اهمیت تربیت در سنین کودکی را می‌رساند بعلاوه که خداوند خود را به صورت مستقیم در تربیت فرزندان دخیل می‌داند.

نیاز نیست برای بچه‌ها توضیح دهیم که این نوع دستور خداوند برای مقابله و پیشگیری از انحرافات جنسی شماست و گفتن این توضیحات اشتباه محض است.

باید خانم‌ها بدانند که لباس‌هایی با پوشش کم فقط اختصاص به وقت خلوت زن و شوهر دارد، که قرآن سه وقت خلوت در شبانه‌روز معرفی کرده است، لباس‌های نیم‌تنه یا لباس‌هایی که پوشش آن‌ها تحریکات جنسی آن‌ها زیاد است برای هم‎جنس (مرد برای مرد،زن برای زن) بی‌حیایی می‌آورد و برای غیر هم‌جنس انحرافات و تحریکات جنسی به همراه دارد.

نویسنده عباس حیدریان مقدم 

  • همسر یک طلبه

آرامشِ رمضانی

۳۰ تیر ۹۳

هو السمیع العلیم

سلام ؛ وقتتون به خیر

ماهتون عسل و طاعات و عباداتتون مقبول درگاه حق تعالی ان شالله .

تو این روز ها حتما براتون پیش میاد یه حرفی ، حدیثی ، جمله ای یا داستانی سخت به فکر فرو ببردتون .

از مامانم یاد گرفتم که به دو چیز همیشه بگم چشم ، یکی مامانم و یکی خدا . ( سریال مدینه )

چند بار شده به خدا بگیم چشم ، اونم بی چون و چرا ؟؟

با کوچکترین مشکل زود جا می زنیم . فوری گله و شکایات رو ردیف می کنیم و عبادات و حسناتی که معلوم نیست با چه نیت و هدفی انجام دادیم رو به رخ خدا می کشیم .

ان شاالله که در شب های احیا بنده رو هم از دعای خیرتون فراموش نکرده باشید .

شب نوزدهم ماه مبارک بود که خونه موندم و احیا مو با ارتباط مستقیم شبکه استانی سپری کردم . بعد اتمام دعا ، پخش زنده مراسم احیا از مشهد الرضا بی اختیار دل ها رو روانه ی حرم می کرد .  آقایی که تماس گرفتند ازشون خواستم اگه امکانش هست شب بیست و سوم ، احیامون رو با هم حرم باشیم و ایشون هم از جایی که خیلی پایه اند و مهربون با جون و دل نظر موافقشون رو اعلام کردند .

این شد که عصر راهی مشهد شدم و قرارمون با آقامون شد فلکه پارک مشهد الرضا . خیلی وقت بود آقا طلبه خودم رو ندیده بودم و بسیااااااار دلتنگ . همین طور داشتم تو حاشیه پارک قدم میزدم تا آقایی از راه برسند که آقایی رو دیدم که داشتن برام دست تکون میدادن . اقایی با لباس سفید طلبگی ، چشم نخورند خیلی زیبا شده بودن . بهشون گفتم عاقایی چه خوشگل شدید .

ایشون هم از بس که متواضع اند گفتن بعله ، خوشگل تر ... ( اعتماد به نفس در حد تیم ملی )

از شدت تشنگی داشتیم شهید می شدیم که دو بطری آب معدنی گرفتیم و راهی سمت حرم شدیم . نرسیده به حرم جاتون خالی افطار کردیم و از جایی که خیابون های منتهی به حرم برای جلوگیری از تردد ماشین ها بسته شده بود ، پیاده به سمت حرم راه افتادیم . 

هوای بسیار دل انگیز که با حضور عاقایی شاعرانه هم شده بود در حالی که دعای جوشن کبیر هم از حرم در حال پخش بود و معنویت فضا رو دو چندان کرده بود . فضایی عارفانه و عاشقانه .

اطراف حرم مملوء از جمعیت بود . چون ازذحام جمعیت زیاد بود و وقت هم تنگ ، روبه روی مدرسه علمیه نواب ، ورودی حرم نشستیم و دعا رو زمزمه کردیم . بعد دعا رفتیم دارالحجه برای خووندن نماز و قرآن به سر . 

عجب حس و حالی میشه احیا گرفتن در محضر آقا . اصلا انگار آقا ناز مهمون می خرند . همچین خالی از دلتنگی میشی که انگار غمی تو دلت نیست . آقا طلبه اونقدر خواستنی و معنوی شده بودن که هزار بار می خواستم فداشون بشم و بهشون افتخار میکردم . در کنارشون یه آرامش خاصی بهم دست داده بود که نمی خواستم با هیچ چیزی عوضش کنم . 

به آقا توسل کردم و واسطه قرارشون دادم و برای همه دعا کردم چه اونهایی که دل شکسته بودن و فشار دلتنگی رو مضاعف کرده بودن ، چه اونهایی که مرهم زخم اند . گفتم خدایا همگیمون رو عاقبت به خیر کن و من گذشتم از هر کی که دلتنگم کرد . تو جواب گذشت منو ، آرامش ، دل مهربون و گشاده ، توفیق در اخلاص و بندگی ، پاکی و و خوبی به دور از ریا و تکبر و غرور و نخوت ، عاقبت به خیری و محبت و مودت بین خودم و آقایی و ... تا دلتون بخواد دعا کردم . کاسه خالی بردم در خونه ی حق تعالی و به قدر کرمش خواستم . برای شما هم دعا کردم . 

خلاصه شب خوبی بود تا خالی از دلتنگی و دغدغه بشی . اصلن این شب ها بهانه ایه واسه خدایی شدن ، بنده شدن . تا هی خودتو واسه خدا لوس کنی و او با کرمش دست رو سرت بکشه و اشکاتو پاک کنه . یه حسی که قابل گفتن نیست و اطمینان دارم خودتون بهتر درکش کردید . شب بزرگیه و درک کردنش دشوار . اون شب از بهترین شبهای زندگیم بود . ان شاالله که مقبول درگاه حق تعالی گردیده باشه .

بعد مراسم برای سحر خونه ی یکی از دوستان آقایی مهمون بودیم و رفتیم خونشون . آشنایی با افراد جدید رو دوست دارم . باعث کسب تجربه میشه . 

لحظه ای که داشتیم از حرم برمیگشتیم دوباره افرادی رو میدیدم که با خروج از حرم به بد حجابی رو می آوردن . نمیتونم بفهمم چرا ؟ و نمی خوام هم بفهمم . اما ای کاش درک کنیم قدر لحظاتی که بهمون داده میشه رو بدونیم ...

 

پ.ن : در جایی خواندم که نوشته بود : « شب های قدر ، مراسم محرم ، ماه رمضان و ... ، همگی برای ما تبدیل به رسم و رسوم شده اند و عادت . دیگر خیلی وقت ها آن کارکرد را ندارند برایمان ... آن معنویت را ندارند ... چون عادت است ؛ چون رسم است ... نباید درگیر عادت ها شد و نباید این روز ها را و این فرصت ها را عادی نگاه کرد ... »

دقیقاً همین طوره ... خدا یا ! این فرصت ها رو برای ما عادی نکن ...

  • همسر یک طلبه


دوستان عیوب یکدیگر را نمی بینند و اگر ببینند، آنها را نادیده می گیرند و اهمیتی نمی دهند.

سعی کنید همواره در زندگی شور و هیجان داشته باشید و

اجازه ندهید زندگی تان یکنواخت و خسته کننده شود.

همپای هم باشید تا همسرتان نیاز نداشته باشد به فرد دیگری پناه ببرد.

*******

عشق تان را اینگونه به آقایان نشان دهید :

 

1. توجه کامل به او

مایک داو، تراپیست ازدواج، در مورد توجه به همسر می گوید: «وقتی شوهرتان شما را می بیند که هنگام شام با موبایل خود بازی می کنید، ترجمه این کار شما این است: "برام مهم نیستی."» این بدان دلیل است که مغز مردان اینطور تکامل یافته که بطور همزمان نمی توانند چند کار را انجام دهند و محرک های مختلف را فیلتر کنند. از آنجائیکه مغز زنان طور دیگری کار می کند (آنها به خوبی می توانند چند کار را بطور همزمان انجام دهند) مردان دوست دارند که همسرشان فقط روی آنها تمرکز کنند. دکتر داو اینطور می گوید: «این حرکت شما به این معناست: "تو اولویت من هستی و من دوستت دارم."» بنابراین وقتی با او حرف می زنید و کارهای دیگر را کنار می گذارید، تماس چشمی برقرار کنید.

2. غذای محبوب او

این ضرب المثل معروف و قدیمی حقیقت دارد: «بهترین راه برای تصاحب دل یک مرد از طریق شکم اوست.» دکتر داو می گوید: «اینکه بدانید او چه غذاهایی دوست دارد بدون اینکه از او بپرسید نشان می دهد که چقدر او را خوب می شناسید. زوج هایی که به من مراجعه می کنند و می گویند که به خوبی از جزئیات یکدیگر آگاهند، بهترین زندگی ها را دارند.» 

3. پوشیدن لباسی که شوهرتان دوست دارد

وقتی به خودتان می رسید به شوهرتان این پیام را می دهید که می خواهید برای او زیبا باشید. دکتر داو می گوید: «مغز آقایان طوری خلق شده که به محرک های بصری واکنش نشان می دهند. وقتی شما را در لباسی زیبا و جذاب می بینند، این به آنها می فهماند که شما او را می خواهید و دوست دارید.» تحقیقی که توسط پژوهشگران دانشگاه روچستر در نیویورک انجام شد نشان داد که خانم هایی که لباس های قرمز می پوشند برای آقایان جذاب تر هستند.

4. مراقبت کردن از خودتان

کاهش استرس، خوردن غذاهای سالم، ورزش کردن، ترک سیگار و حتی لوس کردن خودتان شاید به نظرتان لوکس هایی باشد که برای خودتان فراهم می کنید، ولی برای آنها از نشانه های دوست داشتن است. دکتر داو می گوید: «اینها به شوهرتان این پیام را می رساند: "می خواهم زندگی طولانی و پر از شادی با تو داشته باشم و از انجام هر کاری که باعث شود تو را از دست بدهم خودداری می کنم."»

5. تعریف و تمجید از او

در طول تاریخ آقایان باید می جنگیدند و غذا تأمین می کردند تا زنان را جذب کنند و برای خودشان نگه دارند و در نتیجه وقتی نوبت به رقابت می رسد، آنها تمایل دارند ویژگی های مردانه خود را به رخ بکشند. بگذارید همسرتان بداند که شما چه فکری در مورد او می کنید: مرد خانه، حل کننده مشکلات، همه فن حریف، جذاب و خوش تیپ همه از توصیفاتی هستند که ممکن است از او داشته باشید. اندرا بروش، روانشناس بالینی می گوید: «تعریف و تمجید واقعی در مورد ظاهر و قدرت بدنی شوهرتان تأیید می کند که شما او را تحسین می کنید و این برای او برابر با عشق است.» وقتی او در خانه به شما کمک می کند درپوش قوطی را دربیاورید، با گفتن اینکه از داشتن مردی قوی در خانه خوشحالید، عشقتان را به او نشان می دهید. او هم می فهمد که چرا شما او را به خواستگارهای دیگر خود ترجیح داده اید.

6. تشویق او به اینکه برای خودش وقت بگذارد

ممکن است شما برای خودتان وقت زیادی بگذارید و در این مورد مشکلی نداشته باشید، ولی شوهرتان در به زبان آوردن این نوع نیازهای خود مشکل داشته باشد. گاهی به او پیشنهاد دهید که یک روز با دوستانش بیرون برود، یا در خانه با آنها بازی های ویدئویی داشته باشد، یا روی ماشین کار کند یا اینکه فقط یک روز بخوابد و به او کاری نداشته باشید. دکتر بروش می گوید: «این نشان دهنده حمایت شما از اوست و به او آزادی می دهد تا کاری که دوست دارد را انجام دهد و خودش باشد.» شوهرتان این زمان بدون نگرانی، بدون کار و بدون بگو مگو را هدیه ای عاشقانه تلقی می کند. 

7. توصیه و راهنمایی خواستن

شوهرتان دوست دارد حس کند که بخش مهمی از دنیای شماست. از آن گذشته، او به خوبی می تواند مشکلات را بررسی و حل کند. از او نظرش را در مورد نحوه گرفتن ترفیع یا افزایش حقوق بپرسد و به این ترتیب به او ثابت کنید که به او اعتماد دارید و برای نظرش احترام قائلید. دکتر بروش اظهار می دارد: «وقتی مردی می تواند چیزی را درست کند، احساس قابلیت و مفید بودن می کند. راهنمایی خواستن نشانه آن است که شما به او متکی هستید و او در زندگی شما جایی دارد. نیاز، وابستگی و عشق رابطه تنگاتنگی با هم دارند.»

8. تشکر از او برای چیزهای کوچک

دفعه بعدی که شوهرتان بچه ها را به مدرسه می رساند، قدردانی خود را از او نشان دهید. کرین گلداستاین، تراپیست ازدواج و خانواده می گوید: «ما در زندگی شتاب زیادی داریم و گاهی کارهای خوب را نادیده می گیرید و آقایان یادشان می رود که چه نیازی به شما دارند، ولی آنها هم احساس دارند. بنابراین از ته دل از او تشکر کنید.» تشکر و قدردانی باعث می شود که رفتار او بهتر شود و انرژی خوبی به رابطه شما تزریق شود.

9. در آغوش گرفتن طولانی

بجای آنکه قبل از خارج شدن از منزل فقط خداحافظی کنید، او را در آغوش بکشید. دکتر گلداستاین می گوید: «خانم ها بیشتر از طریق حرف زدن و آقایان با لمس کردن است که ارتباط برقرار می کنند. حداقل 7 ثانیه او را در آغوش بکشید. این در آغوش کشیدن معنای زیادی برای او دارد و قطعاً عشق شما را به او ثابت می کند.»

10. بگذارید خشمش را خالی کند.

مشاجره در محل کار یا دعواهای خانوادگی خیلی بر احساسات او اثر می گذارند که بتواند به راحتی آنها را فراموش کند. بنابراین مکان امنی برای او درست کنید تا دیوارهای دور و برش را خراب کند. دکتر بروش می گوید: «به نگرانی ها و مشکلات او گوش کنید بدون اینکه سعی کنید آنها را حل کنید. بدین ترتیب به او نشان می دهید که او را ضعیف نمی دانید ولی به او جایی برای در میان گذاشتن آن بخش از زندگی اش داده اید. همچنین این نشان می دهد که شما برایش ارزش قائلید.» وقتی او به خانه می آید و حال و حوصله ندارد، از او بپرسید که آیا می خواهد در موردش حرف بزند یا خیر. 

  • همسر یک طلبه

درج سخن 2

۱۵ تیر ۹۳

از زندگى لذت ببرید، همان‌گونه که هست و همان‌گونه که پیش مى‌آید
بسیارى چیزها در زندگى هستند که چشم شما را به خود جلب مى‌کنند
اما چیزهاى کمى هستند که این کار را با قلب شما مى‌کنند ...
دنبال آن‌ها باشید.

 

 

  • همسر یک طلبه

هورااا

۱۵ تیر ۹۳

هو السمیع
 

با عرض سلام و ارادت خدمت دوستان بزرگوار

وقتتون به خیر و طاعاتتون قبول درگاه حق تعالی

امروز آقاطلبه بهم خبر خوشی دادند . خدا رو شکر پول رهن خونمون داره جور میشه . به احتمال زیاد داریم راهی قم میشیم . پردیسان قم ؛ اسمش رو چند باری از آقایی شنیدم اما هنوز خودم موفق به زیارتش نشدم .

پردیسان ؛ اسم قشنگیه به نظرم . شنیدم طلاب قم اونجا ساکن اند . باید جای جالبی باشه . تجربیات زیادی رو میشه اونجا کسب کرد . فضای طلبگی ، باید قشنگ باشه . خودم هنوز اونجور که باید حس اش نکردم . نمیدونم شاید اسون باشه و شاید هم دشوار اما اطمینان دارم شیرینه .

از یک زندگی عادی وارد یک جو طلبگی شدن ، کمی مبهم و استرس زاست اما هیجان انگیز.

قبل عقدم ، دوستان هم دانشگاهیم مدام بهم میگفتن بابا چرا طلبه ، چرا سختی ، یکی شون میگفت : چرا همیشه امور دشوار رو قبول میکنی . همیشه سخت ترین راه ها رو انتخاب میکنی ؟

بهش گفتم چون هیجان داره. من زندگی آروم و یکنواخت رو دوست ندارم . دلم می خواد با آدم ها بزرگ منش آشنا بشم . با زندگیشون ، با مدل رفتارشون ، اینکه فرقشون با ما چیه که همیشه آرامش تو چهره شونه .

اره دارم وارد فضای جدیدی میشم که باید خودم رو بسازم . خودسازی رو دوست دارم . پیشرفت فرهنگی ، علمی ، عقلی ، افکاری ، اجتماعی برام لذت بخشه .

میدونم راهی که اومدم شاید آسون نباشه اما طعم شیرینش تو کامم نشسته. دلم برای یه لحظه هایی خیلی تنگه .

خدایا لیاقت میخوام ازت . توفیق و اخلاص می خوام . برای خودم ، آقایی ، داداشم و همه طلاب . می خوام که کمک کنی سرافراز راهت باشیم . شیطون همه جا هست . وسوسه هاش همیشه سر راهه . به بزرگیت قسم ما رو لایق این مسیر قرار بده . حتی یه لحظه ما رو به حال خودمون رها نکن .

ما رو از بند تعلقات دنیایی رها و به آسمون وابسته تر کن . آمین یا رب العالمین

در این لحظات عزیز لطفا برامون دعا کنید تا بقیه هزینه هامون هم جور شه و ان شاالله به زودی زندگی مشترکمون رو شروع کنیم .

شما رو در شادیمون شریک میدونم .

التماس دعای عاقبت به خیری دارم ...

خدایا شکرت

  • همسر یک طلبه

 

اللهم لک صمت و علی رزقک افطرت و علیک توکلت

اللهمّ ربّ النّور العظیم

بسم الله اللهمّ لک صمنا و علی رزقک افطرنا فتقبل منّا انک انت السمیع العلیم

بسم الله الرحمن الرّحیم یا واسع المغفره اغفرلی

  • همسر یک طلبه

حرف های تکراری

۱۱ تیر ۹۳

ایـن روزهــا....
دروغ گفتــــن را خــــــوب یـاد گرفتــــــــــه ام
حــال مـ ــن خــــــــوب است
خــوبِ خــوب
فقـط زیــــاد تا قسمتــی هــــوای دلــ ــم طوفــــانی
همــراه با غبـــارهـای خستگـــــــــــــی ست
و فکـر مـی کنـــم
ایـن روزهـــا...
خــدا هـم از حـــرف هـای تکـــ ــراری مــ ــن خستـــه است
چـه حــس مشتـرکـــی داریــم مــ ــن و خـــدا
او...
از حــرف هـای تکـــ ـــراری مــن خستـــه است
و مـــن...
از تکـــ ــرار غـــــم انگیــز روزهــــایم...

 

  • همسر یک طلبه

 خانم دکتری که پنج فرزند و دو دکترا دارد

بسیاری از جوانان به خصوص دخترخانم های محترم بر این عقیده هستند، که ازدواج و فرزندآوری دو موضوعی هستند که باعث عقب افتادگی اجتماعی و تحصیلی آنها می شوند، موضوعاتی که به گفته بسیاری از افراد موفق، از مهم ترین علل پیشرفت و موفقیت شان است.

به کزارش فرهنگ نیوز، خانم دکتر مریم اردبیلی، علاوه بر آنکه صاحب سه فرزند دختر و دو فرزند پسر است، دو مدرک دکتری دارد و تحصیلاتش را در دوره تاهل به سرانجام رسانده و در تمام سال‌های زندگی مشترکش شاغل و فعال اجتماعی بوده است. وی در گفت‌وگویی در خصوص نحوه تجمیع وظایف همسری، مادری، تحصیلی و اجتماعی زنان، و همچنین، نقش اصلی، اما فراموش شده آنان و تجربه های شخصی از زندگی مشترکش و … با دوهفته نامه ندای ایلام به گفتگو نشسته است.
+ پیشنهاد میکنم حتما به خصوص خانم ها مطلب ذیل رو با تامل بخونن . به نظرم خیلی ضروری و جالب بود .
 
  • همسر یک طلبه

بسم الله النور...
گفت: با دو تا بچه چجوری از پس این زندگی برمیایید؟
اول نفهمیدم چی میگه اما بعد فهمیدم منظورش چیه.
اینکه بالاخره اون مرد، پدره و وظایفی داره. همسره و وباید برای خانواده اش وقت بذاره. چه از لحاظ اقتصادی که باید مایه بذاره و چه از لحاظ روحی و عاطفی و ...
یادم به حرفهای استاد افتاد که می گفت:
تو رو خدا هر دختری رو ندید به طلبه! دختری باید بشه زن طلبه که بفهمه طلبه یعنی چی!
طلبه یعنی سرباز در حال جنگ!
دختری که اینو نفهمه، انتظارات ریز و درشت داشته باشه و فکر کنه طلبه هم یکی هست مثل بقیه، با ازدواج با طلبه هم خودش رو بدبخت کرده هم اون طلبه بیچاره رو!
اگر طلبگی رو نمی فهمی، زن طلبه نشو!
و یاد حرفهای زن امام جمعه یکی از شهر ها افتادم که می گفت:
ما و چند تا از دوستامون، شوهرامون طلبه بودند، یه جا زندگی می کردیم. اونها همش از شوهراشون توقع زندگی خوب داشتند و من سعی می کردم در راهی که می خواد، همراهیش کنم. مانعش نشم.
الان شوهرای اونها یا طلبگی رو کنار گذاشتند، یا یه طلبه ساده هستند اما شوهر من، خیلی موفق شده
الحمدلله
طلبگی یعنی سربازی امام عصر به معنای واقعی کلمه و همسر طلبه بودن، یعنی همسر یه سرباز پا به رکاب.

آقای پناهیان می گفت: "همسر طلبه  وقتی عبای شوهرش رو می شوره، باید فکر کنه که پرچم اسلام رو شسته و بهش خدمت کرده. این نگاه به درد زندگی با طلبه می خوره"
تو زندگی با طلبه، شاید سه سال، یه مانتو هم نتونی بخری! شاید چند سال یه لباس مجلسی هم نخری! باید تو چند تا مجلس یه لباس بپوشی. قید خرید طلا و زیور آلات رو بزنی و ...
باید حواست باشه که مردم (متاسفانه) دینشون رو از تو میگیرن، پس باید حواست باشه که شبیه ترین رفتار رو به حضرت زهرا(س) داشته باشی. (مخصوصا توی مجالس)
باید حواست به اقتدار شوهرت بیشتر از همه زنها باشه. باید شوهر داریت فاطمی باشه. بیشتر از همه
زندگی با طلبه سخته! بخاطر این رعایت ها، خیلی سخته اما خیلی خیلی شیرینه
وقتی معنای زندگی با طلبه رو بفهمی و سعی کنی رعایت کنی، اونوقت جایی که کم آوردی آقا قشنگ جبران می کنه
یه جاهایی که سرباز خلاف نظر مولاش رفتار کرد و تو دلت گرفت، سر می کنی بالا و می گی آقا! دلم از رفتار سربازت گرفت! دلمو صاف کن...
بعد اونقدر قشنگ آقا دست می ذاره به دلت و دلت می شه سرشار از عشق سرباز
اونقدر قشنگ آقا دل می بره از بچه هات که نکنه غصه ی بچه ها هم آوار شه رو سرت! آخه تو هم داری دوشادوش سربازش ، خدمت می کنی
اونقدر آقا بزرگت می کنه که بزرگترهاتم میان از تو مشورت میگیرن! از بس بزرگت کرده آقا جون
زندگیت می شه سرشار از یاد و نام و ذکر آقا
و مگه میشه اینقدر به یاد آقا باشی و آقا به یادت نباشه
زندگی یه طلبه، زندگی یه سربازه! یه سرباز که فرمانده اشراف دائم داره بهش!
در اشراف کامل امام عصر
به نظرت غمی میمونه؟
فقط باید حواسمون به نگاه آقا باشه. همین
--------------------------------------------------
پ.ن : نقل از دیگران

  • همسر یک طلبه