باران و اجابت دعا...
هو السمیع
سلام ؛ سلامی گرم به زلالی قطرات باران
گاهی ظرف وجودت از تحمل لبریز می شود و التماس پشت التماس ، بهانه پشت بهانه که دنیا می شود قانون را دور بزنی با کمی رشوه ، پیاده ام کنی . بگذار باقی اش ارزانی کسانی باشد که ...
دیشب دلم باران می خواست تا نم اش صورتم را نوازش کند و غبار خستگی را برکند . تا بوی خاک به مشامم برسد و سادگی لمس شود . صاعقه ای زد ، هوا روشن شد . نم نم ، شار شار . به وزیدن گرفت . خیلی نرم ؛ خیلی آرام . پاها به سوی ایوان شتابیدن گرفت . لحظه ای مکث . چه هوای پاکی ، چه بوی مطبوعی . قدم زنان خود را به آغوش باران سپردم . چهره ام خیس شد و اشک در چشمانم حلقه بست . انگار خدا منتظر شنیدن صدایم بود . خیلی صبور ، خیلی مهربان . دیدم لحظه ؛ لحظه اجابت دعاست . دل دل کردن را با دست کنار زدم و به یکباره صدایش زدم خداااااااااااااااا ....
او بود و من بودم و ...
صدا در درونم خفه شده بود . چه سخت است بغض خوردن و ...
نمیدانم آنچه می خواهم به مصلحت است یا نه ؛ تو خود به بهترین شکل آنچنان که شایسته ی توست رقم بزن روزگارم را ...
به مانند سنگی در رودخانه که از هر سو موج ها ، برگ ها ، کلوخ ها ... بر من هجوم می آورند سکوت می کنم تو پناه دل بی پناهم باش .
امام صادق « علیه السلام » فرمود: در چهار وقت به دنبال دعا باشید:
- وزش باد
- زوال سایهها (که همان ظهر شرعی است)
- نزول باران
- هنگام ریزش اولین قطره از خون شهید، چون در این اوقات، درهای آسمان گشوده خواهد شد.
کلینی ، محمد بن یعقوب ، اصول کافی ، ج 2، ص 476