طلبگی های همسر یک طلبه

امام على علیه السلام : حق ، راه بهشت است و باطل ، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت کننده اى است .

طلبگی های همسر یک طلبه

امام على علیه السلام : حق ، راه بهشت است و باطل ، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت کننده اى است .

مشخصات بلاگ
طلبگی های همسر یک طلبه

به خانه ی مجازی همسر یک طلبه خوش آمدید . قدم کلیک هایتان بر چشم ...
از وقت تان برای خنده استفاده کنید ؛ زیرا خنده موسیقی و آهنگ روح است .

آخرین مطالب

۸ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

سجده شکر

۲۷ دی ۹۲

هو المعز

سلام دوستان ؛ وقت شریف بخیر

گاهی در گاه نوشته هایت ؛ احساس می کنی جای کسی خالیست . کسی که تو را یک پله به خدا نزدیکتر کرده ؛ که می داند حکمت چیست ؟ 

شاید غفلت و قصور نویسنده  و شاید نیاز یاد شونده ! 

به یاد دارم اول دبیرستان ؛ معاون مدرسه طلیعه نور  که نامشان در خاطرم نیست بسیار انسان با خدایی بودند . مهربانی ایشان بر سر زبان ها جاری بود . نصیحت مادرانه می کردند و دست نوازش بر سرمان می کشیدند . از جنس دیگری بودند  . رنگ و نشان خدایی داشتند . از آنهایی که وقتی نگاهشان می کنی یاد خدا می شوی . برای اولین بار ایشان سجده شکر را به ما آموختند. در نمازخانه مدرسه بودیم که گفتند : دخترهای خوشگلم ؛ عزیزهای من بعد نماز همیشه خدا رو شکر کنید و بگویید؛

" شکرا الله شکرالله شکرالله  حمدا الله حمدا الله حمدا الله  الهی العفو  الهی العفو  الهی العفو " و برای گناهانتون طلب بخشش کنید . از آن زمان تا کنون این ذکر به وجودم آرامش خاصی میدهد این نوع  امر به معروف را دوست دارم . ان شاء الله ثواب جاریه باشد برای ایشان ...

در خاطرم هست روزی که از اداره آموزش و پرورش جهت بازدید آمده بودند ؛ من نماینده کلاس بودم . آن روز خیلی سرو صدا و شیطنت کردیم . ما همکلاسی ها که بی خطر تر از کبریت بی خطر بودیم با هم دست به یکی کردیم و... بقیه اش رو نمی گویم بد آموزی دارد . فردا روز که از دلبندتان عمل آژیر داری سر بزند زودی به پای ما نوشته می شود که فلان و بهمان که چه ؟ از بجه های طلیعه نور یاد گرفتند ... طفلی ما که اینقده مظلوم بودیم ! کار بالا گرفت چند لحظه بعد خانم معاون آمدند کلاسمان ؛ چشمتان روز بد نبیند همه ما که تا چندی پیش شیر بودیم حالا موش شده بودیم . کسی از جایش جم نمی خورد . خانم هم همچنان دعوایمان می کرد . من را بگویید سرم را روی میز گذاشته بودم وفقط آرام می خندیدم [ هرگاه کار اشتباهی از من سر میزند فقط می خندم طوری که طرف خیلی زود متوجه می شود. اصلا پنهان کاری بلد نیستم . به نظرم این میتونه یک مزیت باشه ] داشت کنترل خنده از دستم در می رفت که خدا رحم کرد و خانم رفتند . با خروجشان انفجار خنده کلاس را از جا کند و ایشان دوباره برگشتند واییییییییییییییی . چند روز بعد خانم به نزد ما آمدند و بابت عصبانیت "به نظرمن به جایشان " عذر خواهی کردند . ایشان با عملشان به همه ی ما تواضع ؛ مهربانی ؛ صبوری وگذشت را آموختند. 

همیشه انسان های خوب مظلوم اند خیلی دیر به برکت وجودشان پی میبریم . وقتی هستند کمرنگ اند پرای پررنگ شدن خودشان را اثبات نمی کنند . بدی کسی را عیان نمی کنند . بیشتر اهل سکوت اند تا فریاد . گاهی از غم لبریزند اما در خود می شکنند . من تو زندگیم از این تیپ آدم ها دارم و از این جهت خدارو شاکرم . مامانی خودم که نمونه بارزشه ؛ دیگه داداش مجیدم که خیلی ماه و دوست داشتنیه و آقا طلبه مهربونم که خیلی صبور و با ادبه بی نهایت دوسش دارم . من خیلی خوشبختم . خدایا بابت این همه نعمت که گاهی ازشون غافلیم شکر. تو خدای بزرگوار منی . غمخوار تنهایی هام و سختی ام . همراهم باش...

ایشان در زمستان  همان سال در حالی که به مدرسه می آمدند بر اثر تصادف فوت کردند. همه بچه ها عزادار بودیم انگار تازه معنای فراق را حس می کردیم . یک دختر سه ساله داشتند . طفل معصوم اصلا نمی دانست چه خبر شده ، فقط بهانه مادرش را می گرفت دلم خیلی برایش می سوخت .

یادشان گرامی اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم . خدا رحمتشان کند ان شاء الله

  • همسر یک طلبه

هو المقتدر

سلام و خسته نباشید میگم به همه ی اون کسایی که می خوان از لحظه لحظه زندگیشون بهره ببرند .

خرداد که فارغ التحصیل شدم همه ی هم و غمم این بود که تابستون من و آقا طلبه  کلبه زندگیمون رو بنا کنیم و اون جور که دوست داریم بسازیمش بعد من به کوب برای ارشد سرمایه گذاری کنم اما به دلایل مفصلی نشد که بشه . من عاشق درس خوندنم ، اینکه کلی کتاب بنویسم ؛ فرد مفیدی برای جامعه باشم ؛ بتونم مشکلی رو حل کنم . اصلا هم به این حرف که میگن زن باید خونه دار باشه ، فقط بچه تربیت کنه معتقد نیستم اگه این جور فکر کنیم پس هیچ زنی نباید کسب علم کنه . من دوست دارم ان شا ءالله هم بچه تربیت کنم هم در عرصه های مختلف فعالیت داشته باشم . اینقدر برام مهمه که یکی از شرط های روز خواستگاریم تحصیل و اشتغال بود . نمی تونم این خانم هایی که به راحتی از این حقشون میگذرند رو درک کنم . هیچ وقت خدا نگفته که فقط مرد ها حق تعلیم دارند . مشغول الذمه اید اگه گمان کنید فقط به دلیل درامدش میگم اون فقط یه بعدشه . الان خیلی اذیتم که یک سال ام هدر رفته . ولی خوب جبران میکنم . به دلیل مشکلات جانبی ارشد شرکت نکردم اما دارم دانشگاه امام صادق و حوزه و ... شرکت می کنم . قصد دارم کمی تغییر ایجاد کنم . کلا اهل تنوع ام و در علم قانع نیستم . ان شاءالله خدا کمکم کنه همه چیز درست میشه . در حال حاضر خواهر بزرگوار مطالب پایان نامه ارشد رو ریختن رو سرمون ، تا تایپشون کنم . منم که خواهر ذلیل . خیلی دوسسسسسسسسسش دارم . قراره تا یه ماه دیگه پایان نامشون رو تحویل بدند لطفا براشون دعا کنید . از صبح که میرند بیرون شب میان خونه ما دخترشون فاطمه جیغ جیغو رو تحویل میگیرن . خدا بهمون صبر ایوب بده به خدا از دست فاطمه . از بس خونمون بوده به من میگه مامان !!!

البته این میتونه علاوه بر عیب های فراوان ، مزیت هایی رو هم داشته باشه برای آینده مفیده .

تا ببینیم خدای مقتدر چی برامون رقم زده ...

به امید فردایی روشن 

 

  • همسر یک طلبه

هو العالم

با سلام و عرض ارادت خدمت شما خوبان

امیدوارم در این روزهای سرد زمستانی - در محیط خانوادگیتان رابطه گرم و صمیمی حاکم باشد.

احتمالا تا الان باید سوپرایزی را در زندگیتان تجربه کرده باشید . حال می خواهد از هر نوعی باشد مادی یا معنوی . من تا به حال هدایای زیادی را گرفته ام اما غافلگیر کننده ترین آن ها کادوی تولدم و البته کتب روز خواستگاری هم بود که همسرم برایم خریده بودند همان چیزی که دنبالش بودم . به شخصه کتاب را دوست دارم و کتاب خوانی را یه نوع فرهنگ میدانم و احساس میکنم این فرهنگ باید بهتر در جامعه ی ما تزریق شود . کتاب در زمینه های مختلف رمان - شعر - جملات ناب - مهارت زندگی که علاقه شدیدی دارم  - زندگی نامه بزرگان که عبرت گیرنده اند و ...

نویسندگی را بسیار دوست دارم و سعی دارم در آینده ان شاء الله در این زمینه فعالیت کنم .

خوشحال می شوم اگر تجربیاتتان را در اختیارم قرار دهید و مرا با کتاب هایی در زمینه روانشناسی و مهارت زندگی آشنا کنید . اگر کتب بر مبنای روایات و احادیث باشد ممنون می شوم .

من کتاب -مفاتیح الحیاه آیت الله جوادی آملی - را خوانده ام بسیار تاثیر گذار بود و کتب های دیگرم که در حال حاضر به امانت دست دوستان است حتما در اولین فرصت معرفی خواهم کرد.

 

  • همسر یک طلبه

هو المعز

سلام به دلهای پاک و خداییتان

تا حالا پیش اومده یکی از ماه های سال رو خیلی دوست داشته باشید . ماه تولدتون رو نمیگم چرا که طبیعیه و خواه یا نا خواه این علاقه هه ایجاد میشه . من به شخصه خیلی ماه آذر رو دوست دارم نه که الان ها بلکه از خیلی قبل ترها . یه حس قرابت - صمیمیت . همیشه آرزو داشتم همسرم آذری باشه که همین طور هم شد . مدام تو تقویم ها رصد می کردم تا خصوصیات آذری ها رو بشناسم . دنبال فال ازدواج خردادی و آذری میگشتم همیشه خوب میومد...

افسوس می خورم از اینکه نتونستم ماه آذر تو وبلاگم پستی بگذارم که اون هم دلیل منطقی داشت . صفحه کیبورد سیستم به مشکل خورده بود الان هم وضع درست و درمونی نداره . تمایل داشتم 25 آذر تولد آقا طلبه خودم پست بگذارم اما نشد . گرچه ایشون روز تولدشون کنار من نبودند تا ببینم چه حسی داره اما خیلی ها رو دیدم که اون روز وقتشون فقط مال خودشونه بهشون خیلی خوش میگذره .

با همه ی وجودم برای عاقبت به خیری همسرم - داداش مجیدم که طلبه اند و همه ی طلبه ها دعا میکنم . ان شاء الله در دو عالم سر فراز باشند ... آمین یا رب العالمین

مهربانم

با وجود تو مرا به الماس ستارگان نیازی نیست !

این را به اسمان بگو ...

  • همسر یک طلبه

من دیگه نه از اومدن کسی ذوق زده میشم !

نه کسی از کنارم بره حوصله دارم نازشو بخرم که برگرده ...

من آدم بی احساسی نیستم

من بی معرفت و نامرد نیستم ...

فقط خسته ام...

از همه چی


  • همسر یک طلبه

هو الخالق

پیراهن سیاه زتن دور می کنیم        آن را ذخیره کفن و گور می کنیم 

اجر دو ماه گریه بر تربت حسین       تقدیم مادرش از راه دور می کنیم

سلام و تبریک به همه ی ناز نازیای مامانی که دیروز و امروز تولدشون بود و شاد باش ماه خجسته ربیع به دوستان وبلاگی خودم .

دیروز تولد خواهر زادم در واقع تک نوه ی خانواده بود که دو سالش میشد . دقیقا اولین روز سال 2012 چشم همه ی ما رو به جمال شیطون و جیغ جیغوی خودش روشن کرد .الهیییییییییییییییییی فداش بشم قند عسل - خاله بخورتش . به دلیل شهادت امام رضا سلام الله علیه ما همچین خانواده ریلکس و مذهبی هستیم - امروز جشن تولدخانوادگیمون بود . کلی کیک و غذاهای خوشمزه خوردیم . جمعمون جمع و جای شما بزرگواران حسابی خالی بود . کلا جشن کفش دوزکی بود . رو در و دیوار خونه کفش دوزک نصب شده بود با کلی شرشره و بادکنک . رو کیک چند تا زنبور و کفش دوزک لالا کرده بودند- تقویم کفش دوزکی بهمون یادگاری دادند که عکس فاطمه روش حک شده بود و کارت دعوتشون هم مامان بود . کلی سلیقه خرج کرده بودند . حتما عکس هاش رو براتون می گذارم . من و مامانم برای اتاق فاطمه ساعت با طرح بچه گونه خریدیم به نظرم خیلی زیبا بود . الهیییییییی یه روز بیاد که جشن تولد نی نی خودم باشه .

 

  • همسر یک طلبه

غرور بی جا

۱۲ دی ۹۲

یک روز گرم شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. به دنبال ان برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد، تا این که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسیار لذت می برد. برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسبید ه بود و همچنان از افتادن مقاومت می کرد.
در این حین باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ی خشکی که می رسید آن را از بیخ جدا می کرد و با خود می برد. وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنها برگ آن از قطع کردنش صرف نظر کرد. بعد از رفتن باغبان، مشاجره بین شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین بار خودش را تکاند، تا این که به ناچاربرگ با تمام مقاومتی که از خود نشان می داد، از شاخه جدا شد و بر روی زمین قرار گرفت.
باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد، بی درنگ با یک ضربه آن را از بیخ کند. شاخه بدون آنکه مجال اعتراض داشته باشد، بر روی زمین افتاد.
ناگهان صدای برگ جوان را شنید که می گفت:
“اگر چه به خیالت زندگی ناچیزم در دست تو بود، ولی همین خیال واهی پرده ای بود بر چشمان واقع نگرت،
که فراموش کنی نشانه حیاتت من بودم!!!”

--------------------------------------------------------------------------------

پ ن - دیدید گاهی اوقات افرادی هستند که هر چی پا رو دلت و غرورت میگذاری تا بلکه از خواب غفلت بیدار شن و یه نیم نگاهی به عاقبت لجاجت و غرور بیجاشون داشته باشند افاده نداره که نداره . انگار هر چی میگی دنیا ارزش نداره و پشت پا میزنی به هر چی بی حرمتیه و چشاتو میبندی - گمان میکنند برنده میدونند اما زهی خیال باطل . پاشون رو روی گاز گذاشتند و دست اندازهای دنیا رو پی در پی طی میکنند و با منطق خودشون می گازند  غافل از اینکه چاله داره دست و دل بازی میکنه به چاه . دیگه کم کم ارزش و اعتبارشون رو ازدست میدند و کسی هم بهشون بها نمی ده .

برای این تیپ آدما منطق یعنی نظر خودشون و نظر موافق طرف مقابل .

 

  • همسر یک طلبه

هو المجید

سلام و تسلیت جانسوز من بابت شهادت امام رضا سلام الله علیه به ساحت مقدس صاحب عصر امام زمان عجل الله تعالی فرجه و شریف و شما عاشقان و دلسوخته گان .

ان شاء الله پروردگار عالم توفیق دهند رفتار و کردار و گفتار و فرزندان رضوی - نبوی و حسینی داشته باشیم و ثامن الحجج ضامن دنیوی و اخروی ما نیز باشند .

درود من به راننده تاکسی بزرگواری که مرا با عملشان دانش جوی روزگار کردند و تجربه ای نو آموختند .

مدت ها قبل که جهت برآوردن حاجات راهی بازار شدم زمانی که درون تاکسی نشسته و منتظر دیگر مسافران ؛ در اندیشه کار روزگار و مردمانش غرقه بودم که ناگاه چشمانم به کتاب قرآن مبارک دست راننده تاکسی افتاد . حسی عجیبی وجودم را فرا گرفت بسی غبطه خوردم که خدا میداند. با خود گفتم در دورانی که همه ذره بین بدگمانی بر روی عملت گرفته اند و هر عمل مذهبی در جمع را ریا می شمارند تا با این نیرنگ پلیدشان بین انسان و عمل صالح فاصله اندازند . در روزگاری که به پیشانیه هر شخص سر به راهی مهر پاستوریزه حک میکنند عجب وجودی دارد این مومن . احسنت که از لحظات این دار فانی بهترین بهره را می برد و درس گرفتن من ثواب جاریه او باشد در دار باقی ان شاء الله .

بار پروردگارا توفیقمان ده تا از ثانیه ها بهره آخرت گیریم و شیطان فریبمان ندهد یک وقت - که خط قرمز ریا را فراتر از حدش نهیم تا جایی که اخلاص و واجب را در خود حل کند و وقتی به خود آییم که فرصت ها سوخته و ما باخته .

 

  • همسر یک طلبه