طلبگی های همسر یک طلبه

امام على علیه السلام : حق ، راه بهشت است و باطل ، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت کننده اى است .

طلبگی های همسر یک طلبه

امام على علیه السلام : حق ، راه بهشت است و باطل ، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت کننده اى است .

مشخصات بلاگ
طلبگی های همسر یک طلبه

به خانه ی مجازی همسر یک طلبه خوش آمدید . قدم کلیک هایتان بر چشم ...
از وقت تان برای خنده استفاده کنید ؛ زیرا خنده موسیقی و آهنگ روح است .

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خلع نعلین» ثبت شده است

ادامه سفر راهیان نور5

۱۶ فروردين ۹۳

بسم الرب الشهدا و الصدیقین

از فکه تا مکه

راهی فکه بودیم . فکه ! تا به حال اسمش رو هم نشنیده بودم . نامش هم برایم عجیب بود . با خودم گفتم فکه دیگه کجاست . اصلا یعنی چی ؟

برام جالب بود و می خواستم هر چه زودتر اونجا رو ببینم . مثل روز های قبل با دعای عهد سفرمون رو معطر کردیم و راهی فکه شدیم . 

فکر میکردم الان باید با یادمانی روبه رو بشم اما زمانی که به اونجا رسیدم واقعا باور کردنی نبود . یه فضای باز ؛ تا چشم کار میکرد بیابون . یک تپه با رمل های روان که انتها نداشت . 

ورودی فکه که رسیدیم . همگی خلع نعلین کردند . برام عجیب بود . چرا این کار رو میکنن ؟ چرا کفش هاشون رو از پا در میارن . مگه اینجا کجاست . اینجا که نمیشه چیزی رو دفن کرد . شهدا که اینجا نیستن . چرا خاک اینجا با بقیه یادمان ها و مناطق فرق میکنه . چرا اصلا چادر هامون و لباس ها کثیف و خاکی نمیشه ؟؟؟ و هزاران چراها ی دیگه ...

گروه به سمت فکه به راه افتاد . من میترسیدم . تو یادمان های قبلی همش تنها زیارت میکردم . اما از اینجا میترسیدم . چون خیلی پرت بود . یه جور شبیه کوه بود . از تنهایی وحشت داشتم . گفتم چه نیازه کفش هام رو در بیارم با همین ها میرم . به نظرم  کسی نباید خلع نعلین کنه . همین جور به اطراف نگاه میکردم و تابلوها رو میخوندم . احساس غربت بهم دست داد. به وسط راه که رسیدیم دیدم یه عده خیلی زیاد دور یه یادمان کوچیک جمع شدن و فاتحه میدن . پرسیدم این چیه . گفتن : یادمان شهید آوینی . آوینی اهل قلم . صدای ایشون رو خیلی شنیده بودم . صداشون رو دوست داشتم ولی شناخت کاملی نداشتم از ایشون . یه فاتحه و سپس به راهم ادامه دادم . خیلی سرد . بدون هیچ در خواست شفاعتی .

به انتهای راه که رسیدیم با سیم خاردار مواجه شدم . گفتم چه مسخره ! ما رو توی این رمل های روان که به سختی میشه قدم برداشت و از کت و کول افتادیم ، کشوندن این بالا حالا هم سیم خاردار ! چی می خواستن نشونمون بدن . توی این گرما با این سختی . یه گوشه نشستم و استراحت کردم . راوی روایت گری کردند و گفتند : رزمنده ها تو این گرما ؛ توی این رمل های روان برای آزادی ما از اسارت جنگیدن و خون دادن . آفرین به شماها که خلع نعلین کردید چون میدونید شاید چای پاتون چشم یک شهید باشه .  حواستون باشه پا رو چشم شهید نگذارید . وقتی این رو گفتند من خیلی خجالت زده شدم .آروم کفش هام رو در آوردم . احساس میکردم شهدا دارن نگام میکنند. از شدت شرمندگی ؛ رو نمیشدم سرم رو بالا بگیرم . زیارت عاشورا رو زمزمه کردم و عذر خواهی ...

راوی میگفتند : رزمنده ها تو همین قسمت محاصره و با لب تشنه قبل رسیدن نیروی کمکی شهید شدن اما در برابر دشمن مقاومت کردند. تازه کم کم داشتم معنی فکه رو می فهمیدم . در مسیر بازگشت دیگه ترسی نداشتم تنهایی به راه افتادم و خودم رو به یادمان شهید آوینی رسوندم . از ایشون طلب شفاعت کردم .

دو سال بعد که توفیق زیارت فکه دوباره داده شد . این بار فکه رو با معرفت بیشتری نسبت به قبل دیدار کردم . گفتم خدایا ؛ از بین خواستگارام هیچ کدوم طلبه نیستند . من از خودت به حرمت شهدای فکه ؛ آقا طلبه می خوام و به شهدا گفتم اگه همسرم طلبه نباشه باهاتون قهرم . بعد از گذشت یک هفته از این سفر ؛ آقا طلبه من به خواستگاریم اومدن . وقتی شنیدم طلبه اند فوری دو هزاریم افتاد شهدا نازم رو خریدن و این هدیه شهدای فکه به منه ...

به همین دلیل به خاطرشون از خیلی ها گذشتم . خیلی دوسشون دارم ...

واقعا چه هدیه ی گران بها و باارزشی ...

خدا برام حفظشون کنه و به حرمت شهدا ما رو و همه ی جوون ها رو عاقبت به خیر کنه . خدا کنه توفیق بندگی خالص عنایت بشه ان شاالله ...

فکه مثل هیچ جا نیست ...

اینجا فــــــکـــه است...
وقتی پاهات رو روی رملهای فــــــــکه میزاری...
انگاری پا رو بال فرشــته ها گذاشتی...

------------------------------------------------------------------------------------------------

فکه، منطقه ای است بیابانی در شمال غربی خوزستان و جنوب شرقی استان ایلام.

منطقه فکه، از جنوب به چزابه و شهر بستان، از شرق به میشداخ و رقابیه، از شمال غرب به عین خوش و شهر موسیان، از شمال شرق به چنانه، برغازه و سپس به شهر شوش و از غرب به استان العماره عراق منتهی می گردد.

فکه به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم می شود.بخش جنوبی آن جزو استان خوزستان و شهرستان دشت آزادگان محسوب می شود، بخش شمالی آن جزو استان ایلام و از توابع شهرستان دهلران می باشد.

منطقه فکه؛ رملی و سرزمین شن های روان است، در بخش جنوبی آن رمل و شن های روان بیشتر است، به گونه ای که حرکت کردن بر روی آن بسیار سخت و طاقت فرساست.خاک فکه شمالی سخت تر است و در بخش هایی از آن خاک های رس و خاک های قابل کشت وجود دارد.بارندگی در فکه بسیار کم است، به گونه ای که اکثر مناطق آن خشک و بی آب و علف است، در منطقه فکه جنوبی، تعداد روستاها به تعداد انگشتان دستان هم نمی‌رسد و تنها عده ای از عشایر در آن زندگی می کنند.در منطقه فکه شمالی به علت وجود رودخانه دویرج و باران های فصلی؛ روستاهای معدودی وجود دارد و منطقه قابل تحملتری می باشد.

فکه یکی از محورهای اصلی حمله ارتش بعثی عراق به محور شمال خوزستان بود. لشکر ۱ مکانیزه عراق از این محور به سمت شوش وارد عمل شد. لیکن مقاومت تیپ ۳۷ زرهی شیراز و گروهی از دلاوران سپاه پاسداران موجب شد عراقی ها به سختی و با تاخیر از فکه عبور کنند.

ارتش عراق با عبور از محور فکه توانست خودرا تا کنار رودخانه‌ی کرخه نزدیک جاده‌ی اهواز ـ اندیمشک برساند. پس از عملیات فتح المبین ـ که به آزاد سازی بخش اعظم منطقه غرب شوش ودزفول انجامید ـ منطقه فکه همچنان در اشغال دشمن باقی ماند. در ۱۷/۱۱/۶۱ عملیات والفجر مقدماتی در جنوب فکه انجام شد و رزمندگان اسلام توانستند با شکستن خطوط پی در پی ارتش عراق به عمق مواضع آن نفوذ کنند، اما بر اثر مقاومت شدید دشمن، رزمندگان به مواضع قبلی بازگشتند. در ۱۰/۲/۶۵ دشمن به فکه حمله کرد وبیش از ۷ کیلومتر پیشروی نمود. عملیات والفجر مقدماتی، خاطرات تلخی را در پی داشت. تعداد زیادی از نیروهای خودی به علت لو رفتن عملیات و تجهیزات فراوان دشمن و میادین مین بسیار در منطقه شهید و مجروح شدند، عده ای عقب نشینی کردند اما عده زیادی در این سرزمین جاماندند، برخی بر اثر تشنگی در بیابان سوزان فکه شهید شدند و عده ای به طرزی فجیع توسط دژخیمان بعثی شهید شدند حتی برخی از مجروحین را زنده به گور کردند.این زمین علاوه بر آن که مشهد تعداد قابل توجهی از رزمندگان اسلام است، شاهد شهادت دو فرمانده بزرگ جنگ “ حسن باقری و مجید بقایی” بود. فکه تا آخر جنگ در دست دشمن باقی ماند و برخی پیکرها همچنان در میادین مین باقی ماند.

  • همسر یک طلبه