یا سمیع الدعا و مجیب الدعا
چند روزی هست که فاطمه کوچولو به شدت بیمار شده و اصلا حالش خوب نیست . مامانش که این روزها درگیر پایان نامشه هفت صبح میره و نه شب میاد خونه ان شاالله قراره تا آخر ماه پایان نامش رو تحویل بده . من و مادرم از هر چی که فکرش رو بکنید به فاطمه خوراندیم تا بلکه بهتر بشه . گاهی قاطمه باهامون راه نمیاد خانوادگی دست به کار میشیم. یه سری که مامان می خواست بخورش کنه ؛ فاطمه میترسید و زیر روبند تحمل نمی کرد . مامان و داداشم هم رفتند زیر روبند و براش هورا می کشیدند و دست میزدند تا فاطمه بخور شه. یا اینکه مدام بهانه میگیره و می گه بازار !! نمیدونم او که هنوز درست و حسابی نمیتونه حرف بزنه چطور کلمه بازار رو درست ادا میکنه . شیطونی هر چی به نفعه یاد داره .
مامانم برداشتش بردش بازار تا دلتنگیش کم بشه . چه اشکالی داره اگه خودمون با بچه ها ابراز هم دردی کنیم یا گاهی هم بچه بشیم ...
این روز ها هم برای خودش میتونه تجربه باشه تا برای آینده پرستاری و بچه داری رو یاد بگیرم . به نظر من همه ی سختی ها رو میشه تحمل کرد به شرط آنکه یه همراه صادق داشته باشی . یکی که اگه مریض بشی او هم برات تب کنه ؛ تو سختی ها تنهات نگذاره ؛ فقط به فکر منافع خودش نباشه ؛ دلسوزت باشه ؛ مشکلات رو نره همه جا جار بزنه ؛ برای حفظ چهره خودش شخصیتت رو تخریب نکنه و این رو نشونه زرنگیش بدونه ...
همه چیز قابل حله به شرطی که رفیق راه داشته باشی . مادر من همیشه رفیق راهم بوده . همینکه مشکلی پیش میاد و میگم مامان ؛ از وجودش برام مایه میگذاره . مامان خوشگلم ، مامان مهربونم
این دعا را دائم بخواند :
بسم الله الرحمن الرحیم یا منزل الشفا و یذهب الداء صل علی محمد و اله و انزل علی وجهی الشفاء »»
دعای دیگر به جهت شفا یافتن از بیماری
«« مریض مکرر بگوید : بسم الله الرحمن الرحیم یا هو یا من هو یا من لیس الا هو صل علی محمد و آل محمد
- ۹۲/۱۱/۰۴